• دسته‌بندی پست:نقد فیلم
  • دیدگاه‌های پست:0 دیدگاه
  • زمان مطالعه:زمان مطالعه: 2 دقیقه

نقد و بررسی انیمیشن روح (Soul)  مهرداد دبیری

soul را بعد از اظهار نظرها و تشویق و تهییج هایی که در شبکه های اجتماعی نسبت به آن اتفاق افتاده بودم دیدم.
یک درون مایه  ارزشمند و احیانا با تکنیک های انیمیشنی قوی  -احیانا چون در این حوزه  تخصص ندارم- و استفاده از موسیقی فاخر؛ و لیکن از لحاظ تکنیک های داستانی ضعیف و از لحاظ نگاه به مبداُ و معاد تحت تاثیر نگاه های اسطوره ای و فرهنگ زده به دین.
از لحاظ داستانی اهل فن می دانند که پیام داستان می بایست از طریق کنش ها دیالوگ ها و ماجراهای داستان به صورت غیرمستقیم به مخاطب منتقل شود  و الا با میز گفت و گو و منبر و کلاس فرقی ندارد.

soul از جمله فیلم هایی بود که کاملا مخاطب خود را دست کم گرفته بود و اصرار داشت پیام داستان را در دیالوگ ها به طور مستقیم بگنجاند.

برای مثال همین قدر که  از سویی در فیلم نشان داده می شود شخصیت “22” از راه  رفتن  و شکلات خوردن و سایر فعالیت های روزمره لذت می برد انرژی می گیرد و به زندگی بر روی زمین علاقه مند می شود…

… و از سویی “جو” این ها را در ذهن خود مرور می کند و در صحنه آخر فیلم فارغ از شتاب های دست یابی به اهدافش به آرامی از خانه خارج می شود و نفس عمیقی می کشد مخاطب را از این تاثیر پذیری آگاه می کند.

نیازی نیست تا حتما فرشته ای به شفافیت ترین حالت ممکن از او بپرسد که می خواهی بروی به زمین چکار کنی؟ و او هم در مستقیم ترین حالت ممکن پیام داستان را به زبان بیاورد که “می خواهم هر لحظه را زندگی کنم”.

از لجاظ تکنیک های داستانی نکات بیشتری هست که مجال و مقام دیگری می طلبد و لیکن یکی دیگر از مهم ترین های آن ماجرای داستان است که به دلیل باز شدن ساده گره های داستانی کشش کافی را در مخاطب ایجاد نمی کند.

برای نمونه می توان به قرار گرفتن جو در آستانه ورود به زندگی پس از مرگ اشاره کرد که خیلی راحت با سر خوردن از پل از آن جا نجان پیدا می کند.

در ماجراهای بعدی هم زمانی که چیزی شبیه به فرشته مرگ می خواهد او را به تور بیاندازد، خیلی ساده آن فرشته همچون کودکان دبستانی با یک جایزه یا پرت کردن حواس، به خودش مشغول می کنند و جو را نجات می دهند. اتفاق هایی که گره افکنی را بی مایه، ماجرا را کم کشش و منطق داستانی را کاهش می دهد.نقد و بررسی انیمیشن روح (Soul)  مهرداد دبیری

نقد محتوایی

جان مایه محتوای و قابل تحسین داستان زندگی در حال و بهره مندی از نیروی حال است که هم در دین و هم در معنویت مدرن مورد تایید وتشویق است.

آن چه از لحاظ محتوایی و از منظر نگاه هستی شناسانه، انسان شناسانه و دین شناسانه قابل نقد است. نگاه فرهنگ زده، اسطوره ای و یا بگوییم کودکانه و سطحی به آغاز و بازگشتگاه آفرینش است.

 هیچ ایرادی نیست که در یک داستان یا فیلم تخیلات غیرواقعی نویسنده صحنه پردازی و تصویر شوند، البته به شرط آن که با منطق داستان جور شود و در واقعیت داستانی بنشیند.

اما قسمت های مربوط به مبدا و معاد معلوم است که انعکاس باورهایی اسطوره ای و فرهنگ زده است، باورهایی که حتی در جامعه ما و حتی در میان دین داران و نترسیم و بگوییم در میان مبلغان دینی ما نیز جا افتاده است.

این که بازگشت به بی نهایت و نورانیت در یک صف طولانی آن هم بر روی یک پل معلق اتفاق می افتد و تنها در زندگی پس از مرگ میسر است حتی با مبانی مربوط به درون مایه محوری فیلم که زندگی در حال است همخوانی ندارد.

یکی شدن هایی که با موسیقی، راه رفتن، شکلات خوردن و هرگونه درگیری با لحظه حال در برخی شخصیت های داستان ایجاد می شد، می توانست مقدمه عقلانی تری برای یکی شدن، توحید با بی نهایت و بازگشت به نورانیت باشد و به خوبی میان باورهای اسطوره ای که رجعت، معاد و اتصال به بی نهایت را تنها در گرو مرگ و زندگی پس از آن می داند فاصله ایجاد کند و به خوبی نشان دهد که با از خود بی خود شدن و ندیدن خود و متصل شدن به لحظه حال می توان به منشا و مرجع هستی متصل شد، حتی پیش از مرگ.

متاسفانه پس از قرار گرفتن شخصیت ها در لحظه حال و خلسه ای که پش از آن اتفاق می افتاد توهمات فرهنگی نسبت به آغاز و بازگشتگاه انسان و هستی تجلی پیدا می کرد و بهره برداری متناسب با آموزه های زندگی در حال از فرصت های داستانس صورت نمی گرفت.

صد البته که پرداختن به چنین محتوا و درون مایه ای کاری سخت، سنگین و شاید هم غیرممکن باشد، اما نویسنده و فیلم سازی که به این عرصه ورود پیدا می کند و از مبانی یک نظریه هستی شناسانه مشخص استفاده می کند یا باید از پس این رسالت بربیاید و معنا را آن چنانی که هست منتقل کند و یا اصلا به چنین درون مایه ای ورود پیدا نکند تا ذبح کننده معنای حقیقی یک رویکرد و نظریه نباشد.

نقد و بررسی انیمیشن روح (Soul)  مهرداد دبیری

مهرداد دبیری

دیدگاهتان را بنویسید