• دسته‌بندی پست:اخبار
  • دیدگاه‌های پست:0 دیدگاه
  • زمان مطالعه:زمان مطالعه: 1 دقیقه

رومن گاری

…فقط شش ماه پس از ملاقات آنها بود که ، در طی هفته «یوم التکفیر» سرانجام تغییر محسوسی در حالات گلوکمن روی داد. احساس می‌شد که به خود مطمئن‌تر است و حتی ، چنانکه از بند رسته باشد ، تا اندازه‌ای آرام و آسوده می‌نماید. دیگر هنگام کار خود را از انظار پنهان نمی‌کرد و شوننبام که یک روز صبح وارد دکان می‌شد صدائی شنید که باور کردنی نبود: گلوکمن آواز می‌خواند ، یا به عبارتی دقیق‌تر ، یکی از آهنگهای قدیمی یهودیان را که از انتهای دشتهای روسیه بود زمزمه میکرد. سر برداشت، نگاهی سریع به دوستش افکند ، نخ را به دهان برد ، آن را تر کرد و از سوزن گذراند و همچنان زمزمه‌وار به خواندن آهنگ قدیمی سوزناکش ادامه داد.
بخشی از داستان ((کهن ترین داستان جهان))از مجموعه داستان «پرندگان می‌روند در پرو می‌میرند» نوشته رومن گاری با ترجمه ابوالحسن نجفی
رومن گاری (Romain Gary)، با نام اصلی رومن کاسیف (Roman Kacew) زاده 8 مه 1914 میلادی در شهر ویلنیوس واقع در کشور لیتوانی می‌باشد. او در خانواده‌ای یهودی بدنیا آمد. رومن در چهارده سالگی به همراه مادرش به شهر نیس در کشور فرانسه مهاجرت کرد. وی سرگذشت سه دهه نخست زندگی‌اش را در کتاب وعده سپیده دم (Le promesse de l’aube) ، نوشته ‌است.
رومن گاری در فصل تازه‌ای از زندگیش به دانشگاه رفته و در رشته حقوق مشغول به تحصیل شد. پس از آن در نیروی هوایی ارتش کشور فرانسه آموزش دید و به خلبانی پرداخت. پس از جنگ جهانی دوم ، به سیاست دیپلماتیک روی آورد و به عنوان سخنگوی هیئت نمایندگان فرانسوی سازمان ملل ابتدا در نیویورک و سپس در لندن به فعالیت پرداخت. او در این مدت تا پایان زندگیش مشغول به نوشتن رمان ، فیلمنامه ، داستان و کارگردانی پرداخت.
رومن گری در ۲ دسامبر ۱۹۸۰ بعد از مرگ همسرش در سال ۱۹۷۹ با شلیک گلوله‌ایی به زندگی خود خاتمه داد. وی در یادداشتی که از خود به جای گذاشته اینطور نوشته‌است «… دلیل این کار مرا باید در زندگینامه‌ام شب آرام خواهد بود، (La Nuit Sera Calm 1974) بیابید.» در این کتاب او گفته‌است: «به خاطر همسرم نبود دیگر کاری نداشتم.» و همچنین نوشته است: واقعاً به من خوش گذشت، متشکرم و خداحافظ!
برخی ازآثاروی:
• ریشه‌های آسمان (1956)
• لیدی ال (1957)
• خداحافظ گاری کوپر (1965)
• پرندگان میروند در پرو میمیرند (1968)

سجاد زارع زاده

دیدگاهتان را بنویسید