داستان “رسیدم و رسیدم” نازنین بهداد به همراه نقد داستان

داستان کوتاه: رسیدم و رسیدم خورشید در آسمان می تابید. کشاورز با دستش چند ضربه ی کوچک به هندوانه ی خط خطی زد و گفت: یه کم دیگر زیر آفتاب باشی می رسی. آن وقت قرمز و شیرین می شوی. هندوانه ی خط خطی خوشحال شد، چشمانش را بست و زیر آفتاب گرم خوابید تا…

0 دیدگاه

پایان محتوا

صفحات بیشتری برای بارگیری وجود ندارد