عکس نوشت 81 مادرم هم این گونه بال های مرا ساخت و من برای تو... امیدوارم تو والدی باشی که پر پروازت پُر باشد. عسل برومند مامان من این بالها رو دوست ندارم، اینها بالهای تویه، من مال خودم رو میخوام. سمانه حسینی عشق مادری است که از خودگذشتگی را می آموزد بالهایش می شکند…
عکس نوشت 79 لک لک که همیشه روی درخت تخم میگذاشت هرچه پرواز کرد چرخید و چرخید جایی را که هر سال تخم میگذاشت و پیدا کرد اما خبری از درختان سر به فلک کشیده نبود جلوی درختان قطع شده تخمش را گذاشت و با نوکش به درب زد و پشت دیوار پنهان شد مرد درب…
عکس نوشت 57 خنده بلندی سر داد و بعد ساکت شد و یواشکی شروع به زیر و رو کردن کیسه های گل گلاب کرد. الاغ کنار کیسه ها ایستاده بود و انگار که چپ چپ نگاهش می کرد. پیرمرد دوباره خندید و به الاغ گفت: چیه! باباجان چپ چپ نگاه می کنی خوب اگه دندون…
عکس نوشت 55 به نام خدا یادش به خیر. کودکی و کوچه باغ های روستا؛ عصر که میشد مردم میرفتن کشمان که علف بچینند. مادر غلومی هم راهی میشد و همزمان غلومی هم؛ مثلا برای کمک؛ الاغ رو سوار میشد و راه می افتاد یک سیخی به پهلوی الاغه فرو میکرد و اون بیچاره مجبور…