گزارشی از نشست نقد داستان فنچ از علی اکبر ترابیان
هوالحق
طلوع انگور
در اطلاعیه ی کانال سمر اعلام شده بود: روز دوشنبه ۳ شهریور ۱۴۰۴- ساعت ۶ عصر – نقد داستان فنچ از علی اکبر ترابیان..

با همین چند کلمه دوستان ۳۰ سال پیش و نوآموزان جدید به شوق شرکت در یک جلسه ی جدی و جنجالی خودشان را به سمر رسانده بودند.
کلاس درس استاد ترابیان با داستان نویسان ترم ۴ ساعت ۶ تمام میشود، شرکت کنندگان وارد کلاس میشوند، صندلی کم است هرچه صندلی و نیمکت در کلاسهای دیگر است میآورند باز هم جا برای نشستن نیست.
دکتر صحافیان که داغ فراق دکتر ستاره را دارد واردکلاس میشود، دکتر ترابیان به استقبالش میرود.
همه مینشینند، رویا ریحانی مدیر و مجری جلسه ی نقد با خواندن بخشی از زندگینامه ی زنده یاد عادله ستاره برنامه را شروع میکند.

همگان به احترام دکتر ستاره که مادری نمونه و دانشمندی موفق و نیکوکاری با اخلاص بوده و برای تسلیت به دکتر صحافیان قیام میکنند..
مجری میگوید:
– ۲۳ نقد مکتوب به داستان فنچ نوشته شده و سه نقد شفاهی هم داریم.
چون تعداد نقدها زیاد است از خواندن داستان صرف نظر میکنیم.
مهدی طالبی، سید محمد توحیدی، عاطفه مرادی و سید محمد علوی بر داستان فنچ پارودی نوشتهاند.
دیگر منتقدان کاملا کلاسیک و جدی وارد بحث شدهاند، اسامی آنها به ترتیب نقد مکتوبی که در گروه آفرینش و ارزیابی قرار داده اند عبارت است از:
مهناز گنابادی،نرگس ساعدی، زهرا زینلی، کیانا پایان، سارا صادقزاده، نیلوفر اشرافی، مهرداد جوان، جواد لطیفی، فاطمه یونس مهاجر، ملیحه فرشی، دانیال صادقی، الهه امیری، علی اسلامدوست، مهرداد دبیری، مرجان امجد، توران ایلخانی، لیلا شعفی،
معصومه یسبی..

داستان فنچ ماجرای زن تنهایی به نام کبرا ست که در شهری غریب به تنهایی و مستقل زندگی میکند.
او فنجی دارد که همیشه و همه جا بر سر او ست. در آستانه ی ورود وحیده به عنوان مهمان که مثل خود او تنهاست. فنچ پشت پرده ی پنجره میمیرد. کبری منقلب و متاثر میشود، به پیشنهاد وحیده قرار می گذارند تمام اتاق ها را آینه کاری کنند…
اکثر منتقد ها این داستان را از نوع رئالیسم روانشناسی تشخيص داده بودند. بعضی از آنها فنج و پرده و آینه و دیگر ابزار را استعاره میدانستند و برای هر یک معانی و مفاهیمی را برشمرده بودند. چند نفری به گفتگوها انگشت گذاشته بودند که وظایف روایی خود را برای دراماتیک کردن می توانست بهتر بر عهده بگیرد.
دکتر صحافیان از نظر خودش نمونه هایی از مترادف های داستانی را بازگو کرد که اگر نویسنده جایگزین می ساخت بهتر بود. استاد جمشیدی داستان راساده و پیچیده و لایه لایه می دانست.

استاد بهزادی و استاد یعقوبی از نظر روانشناسی برای شخصیت مرزی کبری نکاتی را بیان داشتند و برای واقعیات خیالی او و خیالات واقعی او نشانههای از داستان را بازگو نمودند.
شاید از ابتدای تاسیس سمر داستانی به این اندازه نقد مکتوب نداشته هرچند این نقدها در این جلسه از جهتی به پاس ۴۰ سال معلمی استاد ترابیان نوشته شده بود.
اهالی قلم خواسته بودند اینگونه طلوع ۶۰ سالگی استاد را جشن بگیرند..
سمر با اعضای بسیارش در داخل و خارج کشور از سنین و صنوف و سطوح گوناگون به درخت تناوری تبدیل شده که ثمرات آن روز به روز چشمگیرتر می شود به همت و وحدت و همدلی یاران و لطف وعنایت پروردگار


