شماره 1: خبر دیررس تهمینه خانم صدام زد: سودابه سودابه دویدم به طرفش روی بهارخواب، داشت آیت الکرسی و چهارقل می خواند و روی کفن مهر می زد. گفتم: بله صدام زدید؟ گفت: عروس گلم بی زحمت همون گلابدون چینی کنار آینه شمعدون رو بیار. گفتم: چشم مثل برق رفتم و آوردم دادم دستش، یک…
انتشار کتاب ” روزهای طلایی یک زن ” سرکارخانم نجمه مولوی رمان " روزهای طلایی یک زن " به قلم نجمه مولوی توسط نشر طنین قلم به چاپ رسیده است. این رمان که اولین رمان خانم نجمه مولوی می باشد، در ۱۹۱ صفحه و قطع رقعی به چاپ رسیده است و در حوزه جغرافیای…
عکس نوشت 40 شماره 1: نشسته بود میان رنگهای قالی و پرچم های طلایی زعفران را از میان گلهای بنفش بیرون می کشید. پدر آمد و نگاهی به دست های نارنجی اش کرد و با خنده ای که از زیر سبیل سفیدش معلوم بود گفت: ترنج خاتون! دیگه سیاه بختیت تموم شد بابا دیگه تموم…
عکس نوشت 39 شماره 6: از امامزاده خواستم که این دفعه دیگر مامان را راضی کند که بعد زیارت من را ببرد و سوار آن تاب برقی کند که همیشه سمانه و علی سوار می شدند و تعریفش را برای من میکردند. حتی توی صف تاب برقی قد بلندی کردم که نکند من را به…