داستان “تغییر می کنیم، پس هستیم” – فاطمه یونس مهاجر

« تغییر می کنیم، پس هستیم » ‌شیرین جانم این دومین نامه ای است که برایت می نویسم می دانم این روزها سالروز آغاز آشنایی من و تو در حضور او است آن هم در این فصل بهار که درختان، شوق گرم زمین را دریافت می کنند این روزها باران ،بوی اورا می دهد و…

0 دیدگاه

داستان “دوچرخه” – علیرضا جمشیدی

تمرین درسی آفرینش داستانی، دوره آشنایی با مدرنیسم استاد ترابیان دوچرخه گربه ای می شوم که سبیل هایش را قیچی کرده باشند، پا بزن، پا بزن، تو میتونی، پشت سرم را که نگاه کردم بابا نبود، خوردم زمین، دوچرخه یک طرف می افتد داخل مغازه اصغر آقا و من یک طرف با دهانی پر از…

0 دیدگاه

پایان محتوا

صفحات بیشتری برای بارگیری وجود ندارد