عکس نوشت 48 می ترسم از هر دستی که به سویم دراز شود. زخم ها خورده ام از دست های سپید، دست های سرخ، دست های رنگین، دست های خالی، دست های پر... نمی دانم اینبار چه بروزم خواهد آورد این دست ناآشنا. ای دست ناشناس ایندفعه باز برایم چه مصیبتی به ارمغان آوردی. …
بسمهتعالی در جلسه غیرحضوری انجمن ادبیات داستانی سمر که چهارشنبه شب مورخه ۱۳۹۹/۱۰/۲۴ برگزار شد، خانم معصومه خزاعی بهعنوان دبیر جدید انجمن معرفی و از زحمات بیدریغ آقای مجتبی جعفری دبیر سابق انجمن تشکر و قدردانی شد. در این جلسه اعضای هیئت مدیره حضور داشتند که مصوبات آن به وقت مقتضی اعلام و اجرا خواهد…
شماره 1: خبر دیررس تهمینه خانم صدام زد: سودابه سودابه دویدم به طرفش روی بهارخواب، داشت آیت الکرسی و چهارقل می خواند و روی کفن مهر می زد. گفتم: بله صدام زدید؟ گفت: عروس گلم بی زحمت همون گلابدون چینی کنار آینه شمعدون رو بیار. گفتم: چشم مثل برق رفتم و آوردم دادم دستش، یک…
عکس نوشت 39 شماره1: ره باغ تنها جایی که می شد نازیک را سرگرم کنیم همین پارک وانوش بود و همین تاب های بلندش. به مادرش گفتم با مارینا می برمشان تاب سواری. دنیارا فراموش می کنند وقتی سوار تاب بشند. پدر نازیک صبح اول وقت زخمی شد. این طرفی ها میگن کار اون طرفی…