عکس نوشت7: ملیحه نامنی- هما رضوی زاده- سمانه حسینی و…

صدای مادرش بود. یادش آمد. زمانی که هنوز وارد این شلوغی ها نشده بود. اما کجاست؟ جعبه چوبی را بغل گرفته بود به خیال اینکه می تواند بار دیگر به رحم مادرانه ای بازگردد. یادش آمده بود. صدای مادرش بود. مهدی نوروزی سازت بد نیست باباجان ولی خودت هم می دانی که حالا حالاها باید…

0 دیدگاه

عکس نوشت5: علی اکبر ترابیان – جواد جهاندوست – فاطمه امیری و…

- بله درست است گاهی صدای آنها را درمی آوریم از این جهت که نگویند خودش را می گیرد. ما کبوترپرست نبوده و نیستیم، هیچ تعصبی هم به کبوتر بودن مان نداریم، خودتان شاهدید در جلسات چلچله ها هم گفته ام بارها، چلچله باش، اصلا هرچه می خواهی باش اما کبوترانه! - بله همانها که…

0 دیدگاه

عکس نوشت4: علی اکبر ترابیان – معصومه یسبی- فاطمه امیری و…

از معدن تا کارخانه 900 کیلومتر کویر و صحرای بی آب و علف، تپه های رمل و آفتاب سوزان، اگر این شترها نبودند چه خاکی باید به سرمان می کردیم؟ - پس بریم توی خط پرورش شتر علی اکبر ترابیان امروز این آدمها چقدر با ما مهربان شده اند. دلشان به رحم آمده و بارکمی…

0 دیدگاه

عکس نوشت3: علی اکبرترابیان- نجمه مولوی- ملیحه باقری و…

  -گفتید کجا؟ -خیابان 32 مجتمع کارگران 17 بلوک 65 -چند وقته آمدی شهر؟ -دوساله -روستا کار نداشتی؟ -چرا چندساله آب کم شده زراعت ها خوب نیست. سحر می رفتیم صحرا برای آبگیری، آفتاب برمی گشتیم برای خوردن ناشتا. حالا سحر راه می افتیم برسیم به کارخانه، سه ایستگاه عوض می کنیم بازم دیر می…

0 دیدگاه

پایان محتوا

صفحات بیشتری برای بارگیری وجود ندارد