داستان “بوکس” رضا خوشه بست

آشنایی با مدرنیسم استاد ترابیان بوکس به خانه می­آیم و به روی خودم نمی­آورم که از کارش ناراحتم. مثل هر روز دمنوش مورد علاقه ­مان را دم می­کنم.  و با هم می ­نوشیم. رو به رویش نشسته ام. نگاهش می ­کنم. پسرم را می گویم. به چهره ­اش نگاه می­ کنم. کله اش را با…

0 دیدگاه

داستان “تغییر می کنیم، پس هستیم” – فاطمه یونس مهاجر

« تغییر می کنیم، پس هستیم » ‌شیرین جانم این دومین نامه ای است که برایت می نویسم می دانم این روزها سالروز آغاز آشنایی من و تو در حضور او است آن هم در این فصل بهار که درختان، شوق گرم زمین را دریافت می کنند این روزها باران ،بوی اورا می دهد و…

0 دیدگاه

گزیده هایی از مقاله “کودکی تا نویسندگی فقط یک شب فاصله است” قلم جان هوارد گریفین

از کودکی تا نویسندگی فقط یک شب فاصله است گزیده هایی از مقاله کودکی تا نویسندگی فقط یک شب فاصله است قلم جان هوارد گریفین قاپیدن لحظه ها بیشتر ما خیلی محتاطانه زندگی می کنیم و کارمان را آن قدر ارزشمند نمی دانیم که خودمان را فداش کنیم. زندگی باید آموزشی مدام برای نویسنده باشد.…

0 دیدگاه

داستان “دوچرخه” – علیرضا جمشیدی

تمرین درسی آفرینش داستانی، دوره آشنایی با مدرنیسم استاد ترابیان دوچرخه گربه ای می شوم که سبیل هایش را قیچی کرده باشند، پا بزن، پا بزن، تو میتونی، پشت سرم را که نگاه کردم بابا نبود، خوردم زمین، دوچرخه یک طرف می افتد داخل مغازه اصغر آقا و من یک طرف با دهانی پر از…

0 دیدگاه

پایان محتوا

صفحات بیشتری برای بارگیری وجود ندارد