میگوید: ادبیات را باید تحصیل کرد. با نوک نوک کسی به جایی نمیرسد. (تحصیل به معنی با استاد خواندن و فهمیدن نه شرکت در کنکور)
این مرد ۴۰ سال است در این شهر داستاننویسی درس می دهد.
خیلی ها می نویسند، می فهمند، تشریح میکنند، تعلیم میدهند و خودشان را مدیون او میدانند.
سال ها پیش بهروز رحیمی میخواست در حوزه هنری برایش بزرگداشت بگیرد گفت: هنوز زنده ام نیاز به مجلس ترحیم ندارم.
کارگاه داستاننویسی، ۴ ترم. رئالیسم جادویی، سورئالیسم، مدرنیسم و پست مدرنیسم ده ترم توسط او ارائه شده.
دوستی میگفت: اصفهان بودم در جلسات نقد داستان شرکت می کردم، همان مقدار که از ترابیان آموخته بودم با اشاره بیان کردم.
به اصرار خواستند چند جلسه تدریس کنم. همچنین دوستانی که در تهران و همین مشهد و جاهای دیگر رفته بودند و کلاس های دیگر دیده بودند از این دست حرفها، خیلی می زنند.
جرأت می دهد که فکر کنی، بنویسی و بیان کنی.
این همه مهارت یعنی سرمایه ی تمام نشدنی برای زندگی.
زمزمه هایی می شنوم؛
چقدر دلم برای کلاس ها تنگ شده…
خوانش و کتابهایی که باید میخواندیم… آفرینش و تکنیکهایی که باید ورمی آوردیم… فیلمهای مناسب و متناسبی که به توصیه اش چشیدیم..
راستی مگر میشود این بذرها در دل زمان فراموش شوند؟
جلسه برنامه ریزی انجمن ادبیات داستانی سمر برای دور جدید فعالیت در ۲۳ دی ماه ۱۴۰۰، با حضور جمعی از نویسندگان، صاحب نظران حوزه داستان نویسی و اعضای انجمن سمر در کافی شاپِ برج باران ۱، ساعت ۱۶ الی ۱۸ برگزار شد.
در این نشست ضمن سپاس از دبیران پیشین انجمن، ساختار جدید انجمن معرفی و مسئولین گروه های مختلف انجمن تعیین و منصوب شدند.