محمود اعتماد‌زاده

محمود اعتماد‌ زاده

نگاهی به زندگی و آثار «م.ا.به‌آذین» كه درهای ادبیات جهان را با یك دست گشود.

جانِ شیفته مردم

 

شبنم كهن‌چی

محمود اعتماد‌ زاده علاوه بر داستان‌نویسی با ترجمه‌هایش سبب آشنایی فارسی‌زبان‌ها با نویسندگان بزرگ جهان شد.

«بیایید همه‌جا را به دنبال حقیقت بگردیم؛ بیایید هركجا كه می‌توانیم شكوفه یا بذر آن را بیابیم، آنها را جمع كنیم. با یافتن دانه بیایید آن را در بادهای بهشتی بپراكنیم. به هر كجا كه برده شود، جوانه خواهد زد. در این كائنات عظیم فقدان روح‌هایی كه زندگی تازه‌ای را شكل دهند، وجود ندارد.»

– «جان شیفته» رومن رولان / ترجمه به‌آذین

افسر نیروی دریایی اما شیفته ادبیات بود. وقتی جنگ جهانی دوم، دست چپش را در بندرانزلی گرفت، با دست دیگر دری گشود و قدم به جهان ادبیات گذاشت. وقتی می‌گویم «جهان ادبیات»، به‌واقع منظورم دنیای بزرگ ادبیات است از فرانسه گرفته تا روسیه، انگلستان و… او نه تنها خودش خالق دنیای داستانی خودش بود بلكه ترجمان دنیای داستانی نویسندگان بزرگی مانند رومن رولان، انوره دو بالزاك، شولوخف، شكسپیر و برشت و گوته نیز بود. از محمود اعتماد زاده صحبت می‌كنم، از به‌آذین كه از جوانی تا پایان عمر همنشین واقعی كلمات بود. در آستانه تولد او (بیست‌وسوم دی‌ماه)، زندگی و آثارش را مرور كنیم.

دنیای تالیف

«كار هنرمند این است كه در زمان قصور خورشید، طلوع را بیافریند.» (جان شیفته)

محمود اعتماد‌ زاده سال 1293 در رشت به دنیا آمد؛ آغاز جنگ جهانی اول، سالی كه ستارخان چشم بر جهان بست. او وقتی افسری جوان بود با نام مستعار «م.ا.به‌آذین» در مطبوعات كار خودش را آغاز كرد. شهریور سال 1320، بیست و هفت سالش بود و افسر نیروی دریایی در بندرانزلی كه دست چپش را به خاطر جراحت در جنگ جهانی دوم از دست داد. چند سال بعد از نیروی دریایی خداحافظی كرد و وارد وزارت فرهنگ شد و در كنارش به كار در مطبوعات نیز ادامه داد و اولین مجموعه داستان خود به نام «پراكنده» را منتشر كرد (1323). هرچند داستان‌های این مجموعه، آثاری درخشان نبودند اما نشانی از علاقه به‌آذین به دنیای نویسندگی، یا همان «كشش دردناك هستی»اش داشت. شخصیت‌های داستان‌های این مجموعه، افرادی ناكام و سرگردانند كه به عرفان پناه می‌برند.

چند سال بعد، رمان «دختر رعیت» را نوشت؛ رمانی كه در بستر قیام جنگل ساخته و پرداخته شده بود. برخی معتقدند او با نوشتن این رمان اولین گام‌ها را در مسیر نوشتن رمان‌های اجتماعی برداشت. از همان سال بود كه به‌آذین در داستان‌هایش به مضامین اجتماعی و سیاسی پرداخت. هر چند اولین داستان كوتاهش در این فضا «به سوی مردم» (1327) چندان تاثیرگذار نبود و ساخت و پرداختی ضعیف داشت. چند سال بعد او سعی كرد به زبانش سر و سامانی دهد و با كلامی پرطمطراق داستانی تاثیرگذارتر بنویسد: «نقش پرند» (1355) اما باز مشكلات ساختاری و خام بودن عناصر داستان، او را ناكام گذاشت.

یكی از درخشان‌ترین داستان‌های كوتاهش به نام مهره مار (1344) به همراه داستان‌هایی مانند شهر خدا و از آن سوی دیوار پیش از انقلاب منتشر شد. شاید بتوان گفت ویژگی مشترك آثار به‌آذین استفاده از تمثیل و افسانه و خاطره‌بازی است؛ داستان‌هایی مانند «مهره مار» (افسانه)، «مانگدیم و خورشید چهر» (افسانه)، «گره كور» (خاطره) و «خانه پدری» (خاطره)، رمان «از آن سوی دیوار» (خاطره) كه تم عاشقانه نیز دارد، یا مجموعه داستان «سایه‌های باغ» (خاطره). حسن میرعابدینی در جلد اول از مجموعه «هشتاد سال داستان ایرانی» درباره این ویژگی به‌آذین می‌نویسد: «او خواننده را از ملال ِ چاره‌ناپذیرِ زندگی روزمره به شورِ اغراق‌آمیزِ افسانه‌ها و غم غربتِ موجود در خاطرات فرا می‌خواند.»

از به‌آذین نمایشنامه «كاوه» نیز سال 1355 منتشر شد. او همچنین آثار پژوهشی مانند «قالی ایران» (1344) و «گفتار در آزادی» (1347) را نیز نوشته است. به‌آذین از زمانی كه زندگی در زندان را تجربه كرد به مستندنگاری نیز روی آورد. حاصل زیست او در زندان كتاب «مهمان این آقایان» (1351) است. پس از انقلاب نیز بزرگ‌ترین اثر مستند خود را نوشت: مجموعه پنج جلدی «از هر دری» كه زندگی‌نامه سیاسی و اجتماعی اوست و تا به حال فقط دو جلد از این مجموعه اجازه چاپ گرفته است.

دنیای ترجمه

«هرچه باشد، زندگی جنگ است. آن‌كه غالب شود همه حقی دارد و مغلوب اگر بدان رضا دهد، لابد نفعی در آن می‌بیند!» (همان)

بعد از كودتای 28 مرداد 1332 اجازه كار در وزارت فرهنگ به به‌آذین داده نشد و او مجبور شد برای گذران زندگی به ترجمه پناه ببرد. بسته شدن درهای وزارت فرهنگ، باعث شد به‌آذین، دروازه ادبیات جهان را به روی علاقه‌مندان به فرهنگ و هنر باز كند. هرچند او از روی اجبار به ترجمه روی آورد اما نامش كنار بزرگ‌ترین مترجمان ایران نشست و آثار مهمی از نویسندگان بزرگ دنیا را به زبان فارسی برگرداند. آثاری مانند: بابا گوریو، زنبق دره و چرم ساغری (انوره دو بالزاك)، ژان كریستف، سفر درونی (رومن رولان)، دُنِ آرام (میخاییل شولوخف)، شاه لیر، هملت، اُتللو (ویلیام شكسپیر)، استثنا و قاعده (برتولت برشت)، چاپایف (دمیتری فورمانُف) و فاوست (یوهان ولفگانگ فون گوته).
نثر به‌آذین در ترجمه از نثری كه در داستان‌هایش دارد، پخته‌تر، موزون‌تر و خواندنی‌تر است. می‌توان گفت بیش از اینكه او را به عنوان یك داستان‌نویس بشناسند و ارج نهند، او را به عنوان یك مترجم موفق می‌شناسند كه ماندگار است.

اولین كتاب‌هایی كه با ترجمه به‌آذین منتشر شد از بالزاك بود: «بابا گوریو» و «چرم ساغری» در سال 1335. «بابا گوریو» یكی از شاهكارهای جهان، داستانی رئالیستی است كه داستان پدری مهربان و جوانی روستایی را در پاریس قرن پانزدهم روایت می‌كند. این كتاب آینه جامعه فرانسوی در این قرن است كه جاه‌طلبی‌ها و ضعف و قوتش را نشان می‌دهد. اما در مورد رمان كوتاه «چرم ساغری»؛ بالزاك این كتاب را سال 1831 (1209 شمسی) نوشت. داستان جوانی كه هنگام خودكشی یك قطعه جادویی از چرم را پدیا كه تمام خواسته‌های او را برآورده می‌كند. برای هر آرزوی عطا شده، بخشی از انرژی بدنی این مرد جوان كم می‌شود. «چرم ساغری» نخستین اثر از مجموعه آثار كمدی انسانی بالزاك است. او در این رمان، واقعیت و خیال را هنرمندانه به ‌هم آمیخته و به‌آذین با چیره‌دستی توانسته ترجمه روان و خواندنی از این اثر به خواننده ایرانی تقدیم كند .

یكسال بعد از ترجمه این دو اثر، به‌آذین «زنبق دره» بالزاك را منتشر كرد؛ ماجرایی عاشقانه و نامعمول. این داستان در قالب دو نامه روایت می‌شود: یكی اعتراف‌نامه كنت فلیكس خطاب به كنتس ناتالی و دیگری نامه كوتاهی كه ناتالی در پاسخ نوشته است.

تقریبا همزمان با «زنبق دره»، «ژان كریستف» نوشته رومن رولان نیز منتشر شد. درباره «ژان كریستف» كه یكی از شاهكارهای قرن بیستم است زیاد گفته شده. نگارش این كتاب بیست سال طول كشیده، رولان شخصیت‌هایش را در این سال‌ها به بلوغ رسانده و این امر در اثرش هویداست. رومن رولان به خاطر نگارش این رمان، جایزه نوبل را دریافت كرد. گفته می‌شود رولان در این كتاب وقوع جنگ بین دو كشور آلمان و فرانسه را پیش‌بینی كرده و دو سال پس از اتمام این كتاب، جنگ جهانی اول رخ داده است. پس از آن، به‌آذین سمت شكسپیر رفت. سال 1337 نمایشنامه اتللو را منتشر كرد. سال 1344 همزمان با نمایشنامه «هملت» از همین نویسنده، «دن آرام» نوشته میخاییل شولوخوف را نیز منتشر كرد. رمانی حماسی كه مهم‌ترین اثر شولوخف و از شاهكارهای قرن بیستم است و برای نویسنده‌اش جایزه نوبل را ارمغان آورد. گفته می‌شود ترجمه این رمان، یكی از جنجال‌برانگیزترین ترجمه‌ها در ایران است. پس از آنكه به‌آذین این كتاب را ترجمه كرد، احمد شاملو در دهه هشتاد، هفت سال پای ترجمه دوباره این كتاب گذاشت كه ابراهیم گلستان، انتقادات تندی نسبت به آن كرد. سه سال بعد از «دن آرام»، به‌آذین یك اثر دیگر از همین نویسنده را به فارسی برگرداند و منتشر كرد: «زمین نوآباد».

ترجمه جان شیفته در زندان آغاز شد. به‌آذین برای ترجمه این اثر از جان مایه گذاشت و به قول خودش ترجمه جان شیفته پیرش كرد؛ «چه سال‌ها كه قطره قطره آب شدم و فروریختم.» او اولین فصل این رمان چهار جلدی را در زندان قصر ترجمه كرد، بیش از نیم قرن بعد از اینكه رومن رولان این رمان را نوشت؛ نوشته شده در سال 1301، ترجمه شده در سال 1354. رولان در این رمان كه شخصیت اصلی آن زنی به نام «آنت» است، جنبش بیداری زنان را در قرن بیستم شرح می‌دهد.

پس از كودتا تا ابتدای دهه پنجاه را شاید بتوان پركارترین دوره زندگی به‌آذین دانست. پس از آن در نیمه دهه پنجاه با به‌آذین با وجود دل‌مشغولی‌اش یعنی «كانون نویسندگان» در مسیر ترجمه به آهستگی حركت كرد .

فعالیت صنفی

«مُردگانی وجود دارند كه از بعضی زنده‌ها، زنده‌ترند.» (همان)

نقش به‌آذین در شكل‌گیری «كانون نویسندگان ایران» را نمی‌توان نادیده گرفت. بیانیه‌ای كه او به عنوان «درباره یك ضرورت» نوشت، با اندك اصلاحی تبدیل به اولین مرامنامه كانون در سال 1347 شد. مرامنامه‌ای كه تاكیدش بر آزادی بیان و اندیشه بود: «آزادی اندیشه و بیان تحمیل نیست، ضرورت است- ضرورت رشد آینده فرد و اجتماع.»

هرچند پاییز یازده سال بعد از نوشتن این مرامنامه (1358) با رای مجمع عمومی كانون او به همراه پنج نفر دیگر (سیاوش كسرایی، هوشنگ ابتهاج، فریدون تنكابنی و برومند) اخراج شد. اما در تمام عمر فعالیت ادبی خود، طرفدار آزادی بیان و اندیشه باقی ماند.

درست همان سال‌هایی كه به‌آذین در امر ترجمه كم‌كار شده بود یعنی اواخر دهه ۵۰ در جریان شب‌های شعر گوته، او در كنار دیگر اعضای كانون نویسندگان ایران درخشید. كانون نویسندگان ایران و به‌طور كلی اهل قلم در جریان شب‌های شعر گوته، جامعه روشنفكری ایران را طی آن سال‌ها تكان داد. بخشی از سخنرانی به‌آذین در آخرین شب از شب‌های شعر گوته، به صورت عریان نمادی از تاكید این جامعه بر آزادی بیان و اندیشه در آن دوره است: «آزادی و مسوولیت باهم است و نظم اجتماع، درون ِ مرزبندی این دو جای دارد. برتری آدمی، افتخار بزرگ آدمی، در همین است كه آزاد است و مسوول، نه در برابر این یا آن قدرت دوروزه، بلكه دربرابر خود و در برابر اجتماع. چه اجتماع با آنان كه با نام او قدرت سخن و عمل یافته‌اند یكی نیست… آزادی از خود ِهستی ِ اجتماع، از زندگی و پویایی ِ اجتماع سرچشمه می‌گیرد و حقی است طبیعی.» (از كتاب 1348 نوشته سیامك مهاجری).

و آن نیم‌روز پایانی

به‌آذین در 92 سالگی پیش از ظهر چهارشنبه 10 خرداد 1385 در بیمارستان آراد تهران درگذشت و روز بعد در میان جمع كوچكی از دوستان و خانواده به خاك سپرده شد؛ اما گویی هنوز همراه با رومن رولان كنار «آنت» زندگی می‌كند؛ آنجا كه این زن در سوگ پسرش گفت: «… من زنی هستم كه پسری داشت و امیدوار بود كه در او به زندگی ادامه دهد‌. پسرم مرد‌. من پس از او زنده‌ام و یگانه چاره من و چاره او آن است كه او در من به زندگی ادامه دهد. من این را با او عهد بسته‌ام. آنكه از پا درآید، دیگری او را تا مقصد خواهد برد. من حق ندارم در خاطرات خود، در اندوه خود، در امید خود دراز بكشم. به پا! این من نیستم، اوست كه راه می‌رود. من تنم را به او می‌دهم. ولی در تن من، او كه مرده است دورتر از آنچه در زنده بودن می‌رفت راه خواهد رفت‌.»… (ص ۱۵۸۸ از رمان جان شیفته نوشته رومن رولان، ترجمه به‌آذین). به‌آذین نه در دنیای داستان‌نویسی كه در دنیای ترجمه، تنش را به كلمه‌ها سپرد و حالا در تن كلمات، دورتر از آنچه در زنده بودن می‌رفت، راه خواهد رفت.

نثر به‌آذین در ترجمه از نثری که در داستان‌هایش دارد، پخته‌تر، موزون‌تر و خواندنی‌تر است. می‌توان گفت بیش از اینکه او را به عنوان یک داستان‌نویس بشناسند و ارج نهند، او را به عنوان یک مترجم موفق می‌شناسند که ماندگار است.

یکی از درخشان‌ترین داستان‌های کوتاهش به نام مهره مار در سال 1344 به همراه داستان‌هایی مانند شهر خدا و از آن سوی دیوار پیش از انقلاب منتشر شد. شاید بتوان گفت ویژگی مشترک آثار به‌آذین استفاده از تمثیل و افسانه و خاطره‌بازی است… حسن میرعابدینی در جلد اول از مجموعه «هشتاد سال داستان ایرانی» درباره این ویژگی به‌آذین می‌نویسد: «او خواننده را از ملالِ چاره‌ناپذیرِ زندگی روزمره به شورِ اغراق‌آمیزِ افسانه‌ها و غم غربتِ موجود در خاطرات فرا می‌خواند.

شبنم كهن‌چی – منبع: روزنامه اعتماد

دیدگاهتان را بنویسید