ناتالی ساروت در مقاله دو نوع واقعیت درباره تفاوت کار داستان نویس و روزنامه نگار مینویسد:
به نظر من برای نویسنده دو گونه واقعیت هست:
نخست واقعیتی است که در آن زندگی میکند و واقعیتی که همه کس آن را میبیند و با نخستین نگاه میتوان آن را درک کرد، همان واقعیتی که هر کس چون در برابر آن قرار بگیرد میتواند آن را ببیند. […] بیان این واقعیت کار روزنامهنگار است، از نوع سند و گزارش است.
این قلمروی نیست که کوشش خلاق رمان نویس معطوف به آن شود. و واقعیت برای رمان نویس چیزی است که هنوز شناخته نیست و بنابراین نمیتواند در صورتها و قالبهای مستعمل و آشنا در آید و به ابداع شیوههای تازه بیان به شکلهای جدید نیاز دارد.
پل کله گفته است: «هنر مرئی را باز گو نمیکند، بلکه نامرئی را مرئی میکند.» این نامرئی که هنر آن را مرئی میکند چیست؟ چیزی است که تعریفش بسیار دشوار است، چیزی است ساخته شده از عناصری پراکنده که ما وجود آنها را حدس میزنیم و بطور مهم احساس میکنیم، عناصری بیشکلی که فشرده و بیجان زیر خلاق خفتهاند و در انبوه بیپایان امکانات و احتمالات گم شدهاند، به صورت مواد مذابی درهم جوشیدهای در آمدهاند و زیر قشر مرئی و آشنا و مکرر پنهاناند. این عناصر را هنرمند بیرون میکشد، گرد هم میآورد و از آن نمونهای میسازد که همان اثر هنری و ادبی است.
نویسنده در برابر این واقعیت ناشناخته یکه و تنهاست، زیرا احساس میکند که نخستین کسی است که آن را میبیند. در اینجا، چنانکه تیبور دری میگفت، شک بر او میتازد.
هیچ کس نمیتواند راهنمای او شود، او را یاری دهد. تنها خود او داور صورتهایی است که باید خلق کند تا بتواند این واقعیت را، که واقعیت اوست، باز نماید. چون سرانجام موفق شود تا این واقعیت را که هیچکس جز او درنیافته است در قالب به فراخور آن جای دهد، طبیعی است که این قالب نه تنها آناً مقبول همه کس قرار نگیرد بلکه مقاومتها و مخالفتهایی هم برانگیزد.
زیر واقعیت مرئی و روزمره که گرد ما را گرفته است چون حجاب رادعی میان ما و این واقعیت جدید حایل میشود. […] نویسنده در این راه نباید مماشات و مدارا کند. بودلر میگفت که نیروی تهاجمی نویسنده باید بزرگتر از نیروی مقاومت هزاران هزار تن باشد.
منبع: کتاب وظیفه ادبیات ؛ نوشته جمعی از نویسندگان / ترجمه: ابوالحسن نجفی / صص ۸۴ تا ۸۷
تصویر متن کامل مقاله را در ادامه بخوانید: