«مریم »
صدای خنده های زن ها از اتاق عروس می آمد پنجره تا نیمه باز بود و عروس، بالای اتاق پشت به پرده گلدوزی شده سفید ایستاده بود رمضان دست اصغر را محکم توی دست هایش گرفته بود و داشت به درون اتاق از پنجره نیمه باز سرک می کشید اصغر گفت:
– قشنگ؟
رمضان گفت:
-بیا، بیا خودت ببین
اصغر قد کوتاه تری داشت و چهار شانه تر بود دستش را از دست رمضان بیرون کشید و روی نوک و پنجه پا بلند شد. گفت:
-خیلی قشنگ
بعد آب دهانش را از گوشه لبش پاک کرد
-موهاش، موهاش ننه گیس
رمضان به اصغر نگاه کرد
– باید بریم تو، پیش مریم
-راه نمی دن
-چرا ؟
-رمضان شانه هایش را بالا انداخت
_پس پس چرا اون پسره رفت
-. نمی دونم می گن به ما مرد گنده
-مرد گنده ؟
-من رفتم
_کجا سرت را پایین می ندازی یابو
-مریم را ببینیم عروس شده
-اصغر خودش را انداخت توی اتاق، زنها با سر و موی رها شده نگاهش کردند و خودشان را کنار کشیدند اصغر بلند داد زد:
_رمضان بیا
رمضان با گوشهای آویزان و شانه های تکیده، به اتاق عروس آمد مریم با دیدن هر دوی آنها لبخند زد
-مریم چه قد سفید شدی، توی برف را ه رفتی
عروس لبخند می زد و زیرچشمی نگاهشان می کرد
-بیا بریم بازی
-مادرت دیشب گفت دیگه نمی شه بازی
-این پیرهن خیلی بلنده از آسمون برات آرودن
-سوار خر نمی شی الان
_من خرت باشم
-نه اسب، من اسبش می شم
_بریم توی دشت کنار چشمه
_من آب بخورم تو هم بری صورت بشوری
-بیا بریم خیلی امشب ماه قشنگ می شه، گرد می شه میاد پایین کنارت می شینه
-من هم خرت می شم
-من هم اسب می شم
-چوب داری
-نه ندارم
-بزنیم به سر عمو اکبر
_خیلی نامرده نمی ذاشت ما خیلی بازی کنیم
-ببین لبات چرا آلبالویی شدن
-انار خورده خب
_نه بابا آلبالو زده به لباش
-موهای تو که اینقدر کوچک نبود بلند بود آبشار بود
-موهاش اون بالا جمع شده ببین موهاش زندانی شدن تو قفس
-ها دیدم بیا مریم برات بازش کنیم
-خسته شدی از قفس
-پرنده ها خسته می شن از قفس
_پرنده خوبه، اما نه توی قفس، پا برهنه هم خوبه بری هر جایی
_مادر می گه کفش بپوشین
_مادر خودش هم توی حیاط کفش نمی پوشه، کفش زندانه
-مریم راست می گن عروس شدی عروس یعنی چی
-عروس یعنی نخنده خوشگل باشه غذا هم نخوره
-اگه خب غذا نخوره که می میره
-بیا از این جا ببریمت
آنها دست عروس را گرفتند و آهسته به طرف در کشیدند زن ها جیغ زدند یکی نفر که سن بیشتری نسبت به بقیه زنها داشت گفت: بیرون کنین این دیوانه ها رو . کی گفته اصلا شما بیاین، بیرون، بیرون .
فاطمه یونس مهاجر
تمرین درسی دوره آشنایی با مدرنیسم
خرداد 1401