رونمایی از ویژه نامه کرونایی انجمن ادبی سمر (6 بهمن)
به نام خدای مهربان
یادداشتی بر شب به یادماندنی سمر
۶ بهمن ۱۴۰۱ – ساعت ۶ بعد از ظهر – مشهد تالار حضرت زهرا.
مهمانان در طبقه ی همکف پذیرش می شوند. از پله ها بالا می روند، چای می نوشند و کام شیرین می کنند و وارد تالار می شوند.
صندلی های سبز خیلی زود پر می شود. در حاشیه، صندلیهایی می گذارند تا کسی برپا نماند.
چهره ی نویسندگان برتر دنیا و نویسندگان اثر گذار ایران و داستان نویسان سمر قبل از شروع برنامه ها با پخش آهنگ دلنشین بر پرده نمایان می شود.
جوانان سمری با کارت های شناسایی آویخته بر سینه، هر کدام به کاری مشغول اند؛ پذیرش، هماهنگی، عکاسی، تدارکات، صدا گذاری و تهیه ی خبر و گزارش…
سید محمد عبداللهیان مدیر و مجری برنامه است. مهربان و پدرانه بعد از تلاوت آیات نور و پخش سرود ملی پشت میز قرار می گیرد.
ابتدا از دو سفر کرده ی سمر یاد می کند؛ نجمه مولوی و ملیحه باقری.
دختر ملیحه باقری عکس نوشته ی مادر را هنرمندانه اجرا میکند و همگان تحت تأثیر قرار می گیرند.
علیرضا جمشیدی دوبیتی های منثور می خواند و در فراز آخر با تکانه ای جالب برای مخاطبان.
دکتر عباسعلی صحافیان از یاران و یاوران سمر پشت تریبون قرار میگیرد و جوانان را به پشتکار، انتقادپذیری و جمعی کار کردن توصیه میکند همچنان که همین جشن رونمایی کتاب را نتیجه کار گروهی و همفکری و همدلی می داند و تبریک می گوید.
گروه دف نوازی کنعان دو اجرای فوق العاده جالب برای ایران به نمایش میگذارد تمام تالار به وجد می آید.
پوستچی و قشقایی عکس نوشته می خوانند.
دوباره برای اجرای موسیقی، ایرج طوفان به صندلی می نشیند و خیلی ناز و شیرین تکنوازی می کند، حاضران با تمام دل تشویقش می کنند.
بعد از خوانش عکس نوشت از نوروزی نوبت به پارودی خوانی عاطفه مرادی می رسد او به سبک تذکرة الاولیای عطار نیشابوری حس و حال سمر را بیان میکند و خنده بر لب مهمانان مینشاند.
فیلم کوتاه از سمر تا ثمر پخش می شود؛ کلاس ها و نشست ها و تصویر کتاب ها به ایجاز و اختصار اما هنرمندانه مرور می شود.
بعد از خوانش انصاری، خوشه بست، روبند فروش و یسبی، نوجوان هنرمند مرسانا نورمحمدی با ویولون نوازی، آهنگ امشب در سر شوری دارم را به کام جان همگان می ریزد.
ترحمی، بهروش، ترابیان و صحافیان برای رونمایی به صحنه دعوت میشوند.
سه نسل از داستان نویسان سمر صمیمانه و همدلانه در این مجلس باشکوه کنار هم دیده میشدند؛ پیشکسوتان، جوانان و نوآموزان.
با اینکه ویژه نامه ی سمر محصول روزهای تلخ و تیره کرونا بود و در شب های سرد و یخبندان طلوع کرد اما شب تولدش این ترانه به گوش میرسید:
شب رفت، صبوح آمد، غم رفت، فتوح آمد
خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا
شب ۶ بهمن ۱۴۰۱، شب همکاری و همیاری و هماهنگی و هدفمندی دولت یار در سمر به یادها خواهد ماند.
باورم نیست ز بدعهدی ایام هنوز
قصه ی غصه که در دولت یار آخر شد
برای یکایک اهل قلم در انجمن ادبیات داستانی سمر آرزوی توفیق و بهروزی و سربلندی ودرخشش داریم.