مسلم انصاریان زهره شوریده دل راشین قشقایی نعیمه طاهرپور

عکس نوشت 63

بیا تا قصه ای پر راز باشیم

چو دریا موج موج آغاز باشیم

به بال کاغذین نزدیک خورشید

پر وبالی به سوز وساز باشیم

نگاهت می کِشد برروی خاکم

به چشمی بسته درپرواز باشیم

هوای عاشقی سر در گمم کرد

بیا تا یک نفس آواز باشیم

چو مرغان اسیر وخسته بالیم

بیا تا باد بادک باز باشیم

زهره شوریده دل

قلم اغشته از خون جگر شد

بن کاغذ ز آب دیده تر شد

چو نام تو به نامه نقش کردم

ورق جانی گرفت و بال و پر شد

مسلم انصاریان

بهار1400

تو سوختی حالا نوبت منه که بگم!

– گنجیشک؟

– پر

– کلاغ؟

– پر

– من؟

– تو که پر نداری خودت خبر نداری

– طوطی؟

– پر

– کلمه؟

– پر

– تو؟

– پر

– ستاره؟

– پر

– من؟

راشین قشقایی

پریشان و شوریده حال که می شوم

باز به سراغ تو می آیم

سر روی شانه کلماتت می گذارم

نگاهم روی تو می ماند

و من هنوز غرق در احوال خویشم…

روزگارم را با صفحاتت ورق می زنم،

پیش می روم و پیش تر….

بی صدا، من را به دنیای درونت می بری و به پرواز می کشانی…

نعیمه طاهرپور

دیدگاهتان را بنویسید