عکس نوشت 54
به غیر از تو نظر پوشم
شراب معرفت نوشم
زخاک سجده می جوشم
به دریا می رسم؟ آری
چه اعجازی در این عالم
بود بالاتر از آنی؟
که سر بر سجده ای اما
به باطن شاه شاهانی
در این افتادن بر خاک, چه اکسیری نهان استی؟
که بی حاجت به جام ومی
شوی سرشار سرمستی
مسلم انصاریان
اردیبهشت 1400
آن زمان را یادت هست، خیلی هم دور نیست، زمان قبل از کرونا را می گویم، اینقدر همه دوستت داشتند، اینقدر من دوستت داشتم، فکر می کردم اگر شهاب سنگ روی سرم ببارد و تو را صدا کنم تو تمام شهاب سنگ ها را به آسمان میبری، راستش را بخواهی یک سوال داشتم فقط قول بده سنگم نکنی، چه شد که فکر کردی این طور همه را بدبخت کنی؟ صف های نمازشان دروغی بود؟ حالا گیرم چند تا هم دروغ گو بقیه که دوستت داشتند، من گیجم این وسط، راستش بزرگی گفت فلان دعا را بخوان، خواندیم، بزرگ دیگری گفت فلان نماز را بخوان، خواندیم، بزرگ دیگری گفت فلان و بهمان کنید، کردیم، هیچ کدام به گوشت اثر نکرد.
کاش من میدانستم کدام کار بد انسان ها پنبه شده در گوشت که هیچ صدایی را نمیشنوی
راستش تو بزرگی، خشک و تر را با هم نمی سوزانی این را می دانم وقتی بچه ها را نگاه می کنم دیدی این وسط چه خوش خوشانی برای بچه ها بر پاست انگار بهشت و جهنم با هم آمده اند مهمانی
و ما مثل هیزم جهنم در حال سوختن
تو بزرگی یک باران بزن و ما را تر و تازه کن، تا دوباره به صف شوند همه ی آدم هایی که دوستت دارند.
آمنه جهاندوست
سرم را روی سنگ میگذارم، داغم، سرمای سنگ تنم را به لرزه میاندازد. دکتر میگوید: خواب خواب، فقط خواب و استراحت!
الله و اکبر
سرم را از روی سنگ برمیدارم، آدمهای روبرویی، آدمهای کناری، آدمهای پشت سرم. آدم آدم، بچرخ بچرخ، آهان حالا خوب شد باید اینطرفی بایستی رو به پنجره تا نور روی صورتت بیفته و چیلیک، نور فلش یک قسمت صورتم رو تاریک کرده، مامان میگه ضد نور!
الله و اکبر، سجده!
صدای موذن است، صدایش گرم است، نفسم به سرمای سنگ میخورد، برمیگردد توی صورتم،
یکنفر از روی سرم میپرد و سرهای دیگر، یعنی دنبال چه میگردد؟ شاید این وسطها بچهاش را گم کرده، شاید هم این صفهای مرتب او را به هوس پریدن انداخته!
الله و اکبر، تشهد!
یکم کلهام را بالا میکشم، به ریسمان بالای سرم چنگ میزنم، یعنی چند صف آن جلو هست؟ کاش میشد یک لحظه برگردم ببینم من چندتا جلوترم؟ نمیشه نمیشه نمیشه! آقا ماهم همونی که شما میگین رو نوشتیم! فقط راه حلش رو توی ذهنمون رفتیم! بخدا ما راهش رو یاد داریم،حواسمون هست آقا! چپراست، چپراست، چپراست.
السلام علیکم و رحمةالله و برکاته
سمانه حسینی
رنگ هایی چه همه!
فکرهایی چه بلند
سرگذارد بر خاک
نفس های چالاک
قبله گاهش یکسو
و کلامش یا هو
دل اگر با او هست
جان اگر زنده به اوست
با دو دست و زانو
سرگذارد برخاک
پادشاهِ افلاک
مهتاب صادقی
اردیبهشت 1400