داستان تقلب معصومه خزاعی

ضرب المثل : دوجو در شکم به که ده من به پشت

با دارایی کم، استعداد اندک، توانایی مالی، امکانات کاری و… کم به درد بخور آدم بسازد و کنار بیاید بهتر از این هست که در فراوانی چیزهای به درد نخور غرق شده باشد.

– ببین مینا جون چقدر بهت گفتم نپر وسط زندگی این بنده خدا.

– من که نپریدم مادرش و خواهرش اومدن گفتن زنش بچه دار نمیشه بیا خانومی کن چراغ خونه این مرد و روشن نگه دار.

مینا از پنجره نگاهی به داخل حیاط و صف های صندلی انداخت دختر های کوچکی که نشسته بودند و برگه های امتحانی شان را پر می کردند.

مینا چشمش به دختر نزدیک به پنجره افتاد زیر دستش کاغذ کوچکی بود که گاهی آن را بر می داشت چند کلمه داخل برگه امتحانی یادداشت می‌کرد و بعد با دیدن مراقبی که به طرفش می آمد دوباره آن را زیر برگه اش پنهان می ساخت.

– میگم خانم مرادی این که زیر پنجره نشسته فکر میکنه خیلی زرنگه، سبحانی نیست که ترم پیش قول داد آدم بشه

– کو؟ کجاست؟ بزار ببینم برو کنار. خودش دختر وروجک

– برم پایین برگه شو بگیرم.

– نه. بگذار فکر کنه زرنگه نمره های بالا بگیره فردا کنکور میخواد چیکار کنه؟

– چرا با این دخترا کنار می آیی خانم مرادی این کار خلاف قانون هست

– حرف از قانون زدی مینا جون بعضی قانونا نوشته شده، بعضی ها نوشته نشده. آدمای کمی هستن که سعی می کنن هر قانونی رو رعایت کنن حتی اونایی  که نوشته نشدن.

– چرا با طعنه بهم میگه خانم مرادی. راست حسینی بگو حرف دلت چیه؟

– راست و حسینی میگم. اگر دنبال پول و پله، وسایل شیک و زندگی مرفه نبودی به یکی هم سطح خودت مثل همین رضایی بنده خدا که اینقدر بهت علاقه داشت جواب مثبت میدادی الان دیگه ناراحت با یه بچه مجبور نبودی این طوری تنهایی زندگی کنی.

– اونا برگرده با زنش باشه.

– خوب من فکر کردم مادر و خواهرش که آمدن پی من. خودش هم هیچ نگفت که زنش رو  دوست داره. همش ساکت بود.

– عزیزم کی دور از چشم زنش براش غذا می برد؟ بهش زنگ می زد صبح و ظهر احوالپرسی؟ کی قبل از هر تعطیلی یک برنامه مسافرت می چید دو نفره عشق و حال؟ اینم به جور تقلبه، نیست؟ امثال سبحانی مینا جون خودشون یه روز متوجه اشتباهشون میشن. شایدم برگردن و درس بخونن و به جایی برسن. اما اونی که چند سال از جوونی و زندگیش تباه می کنه می تونه راحت  برگرده، بشه دختر خونه و از نو شروع کنه؟

مینا  سرش را بر گرداند و دوباره به پایین نگاهی انداخت. صندلی خالی بود و دختر جوان رفته بود. زنگ به صدا در آمد. سرش را به شیشه سرد پنجره چسباند.

از ته دل آهی کشید. دوباره باید به خانه خالی و ساکت برگردد. حق با مرادی بود. کاش با همان نداری خواستگار های بی چیزش از جمله رضایی ساخته بود و زرق و برق زندگی همسرش چشمش را کور نکرده بود.

نقد داستان تقلب

داستان تقلب معصومه خزاعی توسط خانم شهین پوستچی خراسانی

داستان تقلب نوشته خانم خزاعی براساس ضرب المثل دو جو در شکم به که ده من به پشت نوشته شده.

موضوع داستان مثل اسمش بر اساس تقلب است و طرح آن به صورت زیر است :

مینا همسرش رو از دست داد چون همسرش فهمید که مینا با تقلب خودش رو عاشق جا زده

درونمایه داستان هم بر اساس ضرب المثل دوجو در شکم به که ده من به پشت می باشد.

ماجرا و حادثه داستان هم ماجرای جدایی مینا و تقلب او در ازدواج است و فلش بک هایی است که اشاره به ماجراهای گذشته ای است که در زندگی مینا اتفاق افتاده و خواننده با حسرت های شخصیت اصلی همراه می شود و تقلب های دختر دانش آموز.

درباره شخصیت پردازی داستان با توجه به کوتاهی داستان که فرصتی برای شخصیت پردازی بیشتر نبوده است. هرچند نیاز بیشتری به شخصیت پردازی در سراسر داستان احساس میشد .

در جای جای داستان وقتی مینا خودش را با شخصیت دانش آموز متقلب و رفتار او مقایسه می کند، سعی می کند تا دانش آموز را مثل خودش از چنگال جزای کارش رها کند و او را از چنگال قانون مدرسه بگریزد که در آخر هم دخترک متقلب موفق می شود.

زاویه دید داستان سوم شخص نمایشی و زاویه دید آن بیرونی است.

فضای داستان در یک مدرسه است که البته گاهی با صحبت شخصیت های داستان در فضای بین داستان حرکت می کند و بین حال و گذشته در حرکت است .

تکنیک های کشش زا و جدال آفرینی در داستان بیشتر جا برای کار داشت. هرچند که داستان کمی به خاطره نزدیک شده بود.

راوی و زبان داستان همان سوم شخص نمایشی بود.

ممنون‌ از سرکارخانم‌خزاعی

نقد داستان تقلب معصومه خزاعی توسط استاد علی اکبر ترابیان

مردی متمکن، مادر و خواهرش را به خواستگاری می فرستد تا بچه دار شود.

قانون های نانوشته در داستان تقلب به موضوع نزدیک تر است.

از نگاه نویسنده به قانون های نانوشته، در می‌یابیم که قابل دور زدن نیست.

شاید بشود قانون‌های قراردادی و نوشته شده را دور زد اما قانون های نانوشته پاگیر خواهد بود.

دانش آموزی که تقلب می‌کند و ظاهراً می‌خواهد یک مرتبه بالاتر برود در امتحان سخت و حقیقی مثل کنکور خواهد ماند.

ازدواج دوم یا چندم یک علت یا یک دلیل ندارد. اینکه صفر یا صدی بخواهیم نگاه کنیم دور از واقعیت است.

در این داستان آیا مینا اغفال شده و فریب خورده یا تقلب کرده و دچار سرقت عاطفی شده؟ از دو منظر، دو موضوع، محسوب می‌شود.

تنهایی و حسرت و احساس ورشکستگی از عوارض حادثه قبلی می باشد.

این که پشیمان است و می‌گوید کاش با همان رضایی نادار اما مجرد ازدواج می‌کرد بهتر از این سرشکستگی بود یک فرضیه سربسته است. 

داستان در دو فضا روایت می‌شود.

(فضای تقلب دانش آموز و فضای زندگی یک زن شکست خورده)

اما به جای حرکت موازی و استعاری انگار ادامه همند.

همان دختر متقلب در امتحان مدرسه به کنکور زندگی که برسد نمی تواند موفق شود.

راوی و زبان با توجه به سوژه خیلی مناسب و متناسب انتخاب شده. آشیان عقابی های به موقعی دارد.

هم داستان و هم نقد جالب و فنی بود.

برای خانم خزائی که از تلاشگران و دلسوزان گروه سمرند و برای خانم پوستچی که از آفرینشگران این گروهند آرزوی روزهای پرثمرتری داریم.

علی اکبر ترابیان
 پایان پاییز ۱۴۰۰

دیدگاهتان را بنویسید