• دسته‌بندی پست:نقد فیلم
  • دیدگاه‌های پست:0 دیدگاه
  • زمان مطالعه:زمان مطالعه: 1 دقیقه

یادداشتی بر فیلم تلقین (inception)

یادداشتی بر فیلم تلقین (inception) اثری از کریستوفر نولان محصول 2010

 واقعیت یا خیال؟ ما در طول داستان به دنبال کشف این حقیقت هستیم. فیلم در همان ابتدای داستان به ما می‌گوید که هرکس شاخص خودش را برای شناخت این حقیقت دارد و این شاخص را خودش می‌سازد. یک نفر تاس، یکی مهره شطرنج و دیگری چرخنده. حال از کجا وارد این خواب شدیم؟ فیلم با صدای کودکانه‌ای شروع می‌شود و او به دنبال دیدن صورت حقیقی کودکش می‌دود و آن را بازگشت به خانه می‌داند. شاید برگشت به مبدا، و شروع دوباره و دوباره و دوباره. و چه چیز باعث دوری او از خانه شد؟ کاشتن یک فکر و باور آن و شروع بازی واقعیت یا خیال.

داستان فیلم با المان های پست مدرن مطابقت زیادی را نشان می‌دهد چه از لحاظ روساختی و چه از نظر زیرساخت. زن مقابل خانه‌ی کودکی‌اش ایستاده است. خانه، کوچک و سنتی می‌نماید، در مقابل برج های ‌مدرن و سر به فلک کشیده‌ای که آن‌ها در ناخودآگاهشان ساخته بودند. آنها در آنجا واقعا زندگی می‌کردند و حتی پیر شدن، تا جایی که جهت رسیدن به واقعیت را گم کردند. چه کسی می‌داند که واقعیت یا خیال، کدامشان،کدام است؟ زن باور دارد که به خانه برگشته .کدام خانه واقعی است؟کدام واقعیت، واقعی است؟ این تناقض در داستان ما را به کدام واقعیت می رساند؟ این زیر ساخت‌ها ما را به نظریه پست مدرنی می‌رساند و عدم قطعیت را نشان می‌دهد. خیال یا واقعیت؟ پست مدرن می‌گوید آنچه را که ما امروز به عنوان علم یا موضاعات اثبات شده پذیرفته‌ایم روزی یک خیال بوده است. ابتدا خیالش آمده و بعد کسانی برای اثبات آن به دنبال دلیل و استدلال رفته‌اند.

همینطور که در داستان می‌بینیم گروهی در زیرزمینی تاریک در خواب پیری فرو رفته‌اند و آن را واقعیت می‌دانند و اینچنین است که حزب ، گروه و عقیده‌ای ساخته می‌شود و افرادی را به دنبال خود می‌کشاند. و فیلم به ما می‌گوید: تو چه کسی هستی که بخواهی بگویی آن خواب است! یا کدام مکان واقعی است؟ فضایی که اتوبوس بین آسمان و زمین است؟ یا هتلی که می‌شود روی دیوارهایش راه رفت و سقف و کف همه یکی هستند؟ و یا مکان ناخودآگاه که مانند گاو صندوقی عظیم است و سازه‌ای محکم و استراتژیک دارد و برای رسیدن به آن باید از دل کوهستان‌هایی یخ‌زده عبور کرد؟ واقعا کدام واقعی است؟ و همچنین کدام زمان را می‌توان باور کرد؟ زمانی که چند ثانیه است؟ یا چند دقیقه؟و یا زمانی را که معنی سالها می‌دهد؟ و شنیدن کدام نوای موسیقی شما را به کدام نوع بیداری می‌رساند؟ ْبیداری حاصل از ضربه‌ی سقوط در عمق آب؟ در عمق آسانسور؟ و یا پریدن از برج‌های بلند ناخودآگاه؟

آیا هیچ وقت شک نکرده ای دنیایی که باور کرده‌ای واقعی است، خواب باشد؟ چند دقیقه در بیرون و چه ساعت‌هایی در لایه‌های عمیق درون و خواب هستیم؟ در خواب چه کسی هستیم؟ خودمان؟  در چه زمانی به خواب رفته ایم؟ اکنون که پیر هستیم یا جوان در کدام بیداری هستیم؟ کودک هستیم یا نوجوان؟ به راستی کدام، کدام است؟ واقعیت یا خیال؟ نظریه پست مدرنی بر این باور است که همه چیز ممکن است. و هیچ پاسخ قطعی وجود ندارد که بگوید آن چرخنده در صحنه‌ی پایانی خواهد ایستاد یا نه.

و ما هستیم که وقتی در پایان داستان در هواپیما، مکانی بین آسمان و زمین بیدار می‌شویم، چهره‌هایی را می‌بینیم که هر کدام بیان‌گر حسی به این بیداری می‌باشند. نیشخند، آفرینش، ترس، ثروت و … همه‌ی اینها به نوعی کمک کردند تا ما به خانه برگردیم. و واقعا چه کسی می داند که، چه کسی به خانه رسیده است؟ چه چیزی را واقعا می‌دانیم جز چرخیدن و چرخیدن و چرخیدن . . .

سمانه حسینی .  بهار 1399

دیدگاهتان را بنویسید