ادبیات داستانی کودک

گزیده ای از “سمینار ادبیات داستانی کودک”، دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد(1391)

انسانِ انسان تر


ما کودک را یک انسان کوچک از نظر سنّ و قد و قامت می دانیم؛ ولی به کودک به عنوان نوع دیگری از انسان نگاه نمی کنیم. اتّفاقاً معتقدیم این انسان کوچک انسان تر است؛ یعنی فکر او، احساس او و خیال او زلال تر و بارورتر است. نه این که چون کودک است بسیاری از چیزها را نمی فهمد، برعکس ما می گوییم کودک بسیاری از چیزها را می فهمد، کودک چیزهایی می فهمد شبیه به وحی؛ یعنی ما کودک را به انبیا نزدیک می دانیم. شاعر هم در اوج شعریش تازه کودک می شود. نویسنده و هنرمند ما در اوج هنرش تازه کودک می شود.


این که کودک برای اشیاء پیرامونش شخصیت قائل است، این به آن معنانیست که او خیالی زندگی می کند. شما قرآن را که باز می کنید و می خوانید “والصّبحِ اذا تنفّس…، قسم به صبح هنگامی که نفس می کشد…” می بینید خدای شما هم برای همه چیز شخصیت و شعور قائل است. تازه ما اگر کودک شویم نگاهمان نگاه خدایی شده، که برای آسمان شخصیت قائلیم، برای خورشید شخصیت قائلیم، برای باران شخصیت قائلیم. این به معنای خیال نیست، این به معنای در خیال ماندن نیست، اتّفاقاً به معنای جان دار پنداری است.


علی اکبر ترابیان

دیدگاهتان را بنویسید