گفتاری بر داستان «او» محمد کلباسی اصفهانی

داستان « او» چهارمین داستان از مجموعه داستانی « او» محمد کلباسی است.

خلاصه داستان:

     داستان در ایام بمباران تهران اتفاق می افتد. زوجی جوان، صاحب فرزندی عجیب الخلقه می شوند. مادر با دیدن فرزند دچار اضطراب و حالش بد و بدتر می شود. مرد برای درمان همسرش، به خانه دکتر می ­آورد و در نهایت بدون چون و چرا همسرش را تا فرودگاه همراهی می­ کند و برای استراحت به خانه خواهرش در شهر ساری می ­فرستد. پدر به مدت چهل روز از فرزند پرستاری می کند، از او خسته و دچار توهم می ­شود. تصمیم می­گیرد او را چال کند اما نمی تواند. او را داخل یک ساک گذاشته و جلو بانک رها می کند.

 محمد کلباسی از نویسندگان مکتب اصفهان است. حاصل دوران نویسندگی کلباسی، چند مجموعه داستان کوتاه است؛ او هیچ رمانی تاکنون منتشر نکرده است. مجموعه داستانهای چاپ شده ایشان، عبارت اند از:

  1. مجموعه سرباز کوچک – سال ۱۳۵۸
  2. مجموعه مثل سایه، مثل آب – سال 1380
  3. مجموعه صورت ببر – سال 1388
  4. مجموع نوروز آقای اسدی – سال 1390
  5. مجموعه « او» – سال 1396
  6. کلباسی، دارای چندین مقاله، داستان، شعر، تألیف و ترجمه در نشریات مختلف ادبی نیز هست.

با طرح یک سوال به سراغ داستان « او» می رویم. آیا این داستان بر اساس مولفه ­های ادبیات مدرنیسم نوشته شده است؟ برای رسیدن به پاسخ این سوال ابتدا اشاره­ای می ­کنیم به تعریف ادبیات مدرن و پرکاربردترین مولفه ­های ادبیات مدرنیسم.

واژه ی مدرنیسم، اصطلاحی پرمعناست که به گرایش ها و جنبش های بین المللی در همه هنرهای خالق از اواخر قرن نوزدهم به این سو اطلاق می شود. تعریف های ارائه شده برای مدرنیسم فراوان، متنوع و حتی گاهی متضادند. چیزی که بیان یک داستان را مدرن و داستان دیگر را کلاسیک و قدیمی می کند، بحث تأویل است. هر کسی با توجه به پیش انگاره های خود و نظریه های زیباشناختی، جنبه ای از مفهوم مدرنیته را در ذهن خود دارد که حتما مورد قبول همه نیست. همین پیش داوری ها و تأويل ها رسیدن به تعریفی مشخص از مدرنیسم را مشکل می کند.

مؤلفه های داستان در مدرنیسم

زمانی رمان مدرن متولد شد که در وجود هرگونه « واقعیت عینی از قبیل اندازه، زمان، مکان و انرژی تردید ایجاد شده بود» . بارزترین مشخصه های داستان مدرن:

  1. نسبیت گرایی( یک تعداد حقیقت داریم که نسبی و ذهنی هستند)
  2. فردگرایی (خلع انسان از مرکز بودن در عالم و کمرنگ شدن نقش او )
  3. اسطوره گرایی ( ارائه ی تصویری به هم ریخته از ذهنیت تاریخ انسان )
  4. توجه به لایه ی ناخودآگاه ذهن ( انتزاعی سازی وهم )
  5. وجود نامنسجم و تکه تکه شده؛ ( بحران واقع نمایی، ابهام معنایی )
  6. مطرح بودن زمان ذهنی )استفاده از جریان سیال ذهن و تودرتویی روایات (
  7. شکستن زمان و روایت در داستان، تغییر زاویه ی دید و روایت راوی
  8. گفتارهای درونی، پوچی و احساس خلا
  9. از اشیا سخن گفته می شود داستان باید شیء بنیاد باشد؛
  10. آغاز داستان از انجام شروع می شود و پایان داستان باز است.
  11. شخصیت داستانی از قالب کلیشه ای خارج و انسانی پیچیده و پر از معضل، تصویر میشود.
  12. هسته ی داستان، حادثه، روایت،توصیف، تحلیل شخصیت و امثال اینها، اصلا درداستان مهم نیستند

موارد مطرح شده به عنوان ویژگی های داستان مدرن درموارد زیر نمود پیدا می کند:

  • پیرنگ داستان
  • زاویه ی دیــد
  • شخصیت پردازی
  • بحث زمان و مکان
  • در آمیختگی واقعیت و خیال
  • نماد پردازی
  1. پیرنگ داستان:

 پیرنگ داستان مستلزم توانایی پرورش حوادث درون یک اثر در یک سیر تحولی جالب و پویا است، شیوه روایتگری مدرن، تأثیر مستقیمی در پیرنگ داستان ها دارد. داستان مدرن، محصول زمانه و ذهنیتی است که آغاز، میانه و فرجام در آن، يكسره به هم ریخته است. مرز بین آغاز و فرجام، نامشخص می ماند.

کلباسی در داستان « او» با اختیار کردن روندی معکوس، داستان را از فرجام رویداد آغاز کرده  و با این کار، مفهوم شروع و پایان را در داستان ها به چالش کشیده است. و با این ساختار غیر معمول و نامتعارف، این مفهوم را القا کرده است که سامان زندگی در زمانه ما از بیخ و بن دگرگون شده است؛ به طوری که معلوم نیست وقایع از کجا شروع می شوند یا به کجا ختم می شوند. اساس آنچه اهمیت دارد، واقعه نیست؛ بلکه تأثیر واقعه در ذهن است. در اثر مدرن، پیرنگ نامشخص به ابهام معنایی می انجامد.

با توجه به اینکه نویسنده در متن جامعه زندگی می کند، داستانش انعکاسی از دغدغه های اوست. در این داستان به واقعه جنگ و بمباران تهران اشاره دارد و هدف کلباسی این است که تاثیر مخرب جنگ و بمباران را بر زندگی انسان نمایان سازد.

  1. زاویه دید

زاویه ی دید یکی از عناصر مهم داستانی است که نویسنده از طریق آن، چگونگی ارائه داستان را به خواننده القا می کند. داستان « او» با روایت اول شخص شروع شده است.

« زمان کار را خراب می کرد. باید زود تمامش می کردم. باید می شد؛ چاره ای جز این نبود. باید از خود می پرسیدم چیزی که در وسط اتاق دمر افتاده چیست؟آن صدای غژغژ چیست؟ روبه روی آینه به خود خیره شدم…»

نویسنده با بهره گیری از این نوع روایت، توانسته است افکار و ذهنیات راوی داستان را به بهترین شکل باز گویی کرده است. هنگامی که اول شخص داستان را نقل می کند، ماجراهای غریب و خارق العاده که باور کردن آن برای خواننده مشکل است تا حدود زیادی، قابل پذیرش جلوه می دهد و این باور خواننده به دلیل آن است که خود راوی که داستان را نقل می کند، در ماجرا، نقش عمده و قابل توجهی داشته است. دومین مزیتی که روایت از طریق زاویه ی دید اول شخص دارد، این است که چون راوی ماجرا از دید خود، داستان را نقل می کند، در بیان احساسات و هیجان ها و تجربیاتش می تواند رابطه ی صمیمی تری با خواننده برقرار کند و از این طریق، داستان می تواند بر خوانندگان، تأثیر بیشتری بگذارد تا داستانی که از زاویه ی دید سوم شخص نقل شده است.

 

کلباسی داستان در داستان گفته است. داستان اول، سرگشتگی مادر نوزاد، بدون پایانی مشخص رها شده است. در ادامه داستان، راوی سرگشتگی خودش را روایت می کند. نویسنده با روایت درونی، عمق شخصیت و مطالب را به تصویر کشیده و ریزه کاری های درون شخصیت را بازبینی نموده است.

  1. شخصیت پردازی

شخصیت از مهم ترین ارکان ادبیات داستانی است و در داستان، نقش بسزا و جایگاهی ویژه دارد. هیچ اثر ادبی بدون شخصیت نگاشته نشده است  شخصیت اصلی داستان کلباسی به شیوه داستان نویس­های مدرن، فردی منزوی و روان رنجور است که پس از فروپاشی رابطه اش با همسر، دچار افسردگی شده و به دنیای درون خود پناه برده است. و چون مراوده اجتماعی با کسی ندارد، غالبا در حال فکر کردن به رویدادهایی است که به وضعیت کنونی او ختم شده اند.

شخصیت اصلی داستان، از طریق تصویرگری دنیای رؤیاها و کابوس هایش، پردازش شده است و آنچه خواننده با آن مواجه می شود، نه واقعيت، بلکه آرزوهای کام نیافته ی شخصیت اصلی در رؤیاهایش است. به همین دلیل شخصیت داستان برای مصون ماندن از فشارهای روحی و روانی که از جهان پیرامونش به او وارد شده به ناچار خود را در افکار و خاطراتش غرق کرده است:

« از روزی که او متولد شده بود ریشم را نزده بودم. نمی توانستم بتراشم. …. باید خود را به شهر می رساندم…. سیگاری در آوردم و خاموش به آن پک زدم….»

این داستان روایت فروپاشی رابطه هاست. بسیاری از داستان های مدرن با رؤیایی که شخصیت اصلی می بیند، آغاز می شود؛ اما از آنجا که در این داستان، راوی از نوع دانای کل نیست و توضیحات تمام و کمالی به خواننده نمی دهد، خواننده پس از خواندن چند صفحه متوجه میشود که آنچه می­خواند، واقعیت نیست؛ بلکه انعکاس هراس ها و آرزوهای به ثمر نرسیده شخصیت اصلی در رؤیاهایش است .

در صفحه تقدیم مجموعه داستان « او»  کتاب را به مادرش  تقدیم کرده است. «با یاد شاد روان مادرم که همیشه بامن است. مادری که از این جهان چیزی جز ستم، مشقت و رنج نصیب او نشد».  با دقت و تامل در جمله ذکر شده، نام شخصیت داستان با نام داستان همخوانی دارد و نام داستان می تواند  اشاره­ای رمز گونه به مادرش باشد.

  1. زمان و مکان

داستان های مدرن بلافاصله قابل درک نیستند. زمان، مکان، اشخاص و ماجرا ها در حال تعلیق­اند در داستان های مدرن، ماجراها به صورت شبکه­ای از خطوط متنوع در می آیند که بر روی هم سوارند و همدیگر را قطع می کنند. تصویر سازی عوالم درونی باعث تطابق زمان داستان با زمان درونی ( اندیشیدن به زمان حال)  می شود. راوی با کشف شهودی بر زمان حال تمرکز می کند و خاطرات گذشته را در ذهن شخصیت می گذراند و به جای بیان پاره­ای از طول زندگی، عمق زندگی را بیان می کند.

با جابه جایی کانون روایت در لایه های ذهن و الهام گرفتن از خواب، خیال و رویا، از زمان بیرونی وارد زمان درونی شده و مدام بین حال، گذشته و آینده در حرکت است.

« مشت مشت به صورتم آب پا شیدم.آیا خواب بودم؟ سرم را خیس خیس کردم و دوباره به خود خیره ماندم… از رفتن زنم به ساری چهل و هشت ساعت گذشته بود. تا کی می توانستم دست نگه دارم….. مرتب همانجا بودم. .. وقتی به یاد می آورم به سرم په آمده، دلم مالش می رفت… از تمام خاطره های بریده بریده فقط تکه های کوتاه در ذهنم باقی بود.»

  1. در آمیختگی واقعیت با خیال

تلاش نویسنده برای دخالت در روایت راوی داستان، آمیختن گذشته با زمان حال، بیان اسطوره ها در متن داستانی که حوادث امروزین را نقل می کند، از ترفندهای کلباسی برای آمیختن واقعیت با خیال است.

نویسنده در نقش راوی در روایت دخالت می کند. دخالت راوی در فرایند داستان به گونه ای است که گویا او می داند داستان را برای «من خواننده» نقل می کند. گویا او با دخالت خود می خواهد به سردرگمی خود و راوی داستان اشاره کرده باشد.

« روبه روی آینه حدقه ام را باز کردم. آیا این من بودم؟ باید می پرسیدم. باید می دانستم. اما کسی نبود که به من جواب بدهد. هیچ کس. در این راهرو و اتاق های تنگ و تاریک که آپارتمان من بود. حال جز من و او  که روی دشک دمر افتاده بود، کسی نبود.»

نویسنده با این مقدمه و نوع دخالت خود در داستان، خواننده را آماده می کند تا با شخصیت عجیب و غریب راوی رو به رو شود و از کارهای عجیب و تصورات مبهم او دچار شگفتی نشود.

  1. نماد پردازی

نماد كلمه‌اي است كه معنايي فراتر از جنس خود و حتي شايد معنايي غير از جنس خود روايت كند. گاهي اوقات هرچه بر مفهوم نماد تأمل شود پيچيدگي و ابهام آن بيشتر مي‌شود تا حدي كه مفسر را در برابر معناهاي متفاوت و متناقض قرار مي‌دهد كه اين خود از ويژگي‌هاي رمز است.

مهمترين شباهتي كه ميان نشانه‌ و نماد وجود دارد اين است كه هر دوي آن‌ها حامل معنا و پيام هستند يعني دال‌اند و بر مدلولي دلالت دارند. اما تمايزي نيز ميان‌شان وجود دارد و آن اين كه نشانه هميشه قابل تحليل و درك است، اما نماد در مواردي رمز است و ارزش رمز در حقيقت تحليل نشدن آن است.

نمادهاي شخصي نمادهايي هستند كه نويسنده با هدف بيان مطلبي خاص و فراتر يا غير از عين كلمه با كاشتن كلمه‌اي در ميان جملات داستان خود به وجود مي‌آورد. اين نمادها كلمات معمولي‌اي هستند كه فقط نويسنده با ابتكار خود آنها را در موقعيتي خاص قرار مي‌دهد و آن موقعيت خاص كه در داستان محل بكارگيري كلمه نمادين است باعث مي‌شود از آن كلمه‌ي معمولي معنايي فراتر از خود يا غير از خودش القا شود و به عبارتي تبديل به نماد شود. نویسنده با استفاده از جزئیات آشنا، داستانی زیبا، نمادین و کنایی آفریده است.

«او» یک نماد شخصی است. «او» فرزند شرایط وخیم جنگ است. با داستانی مواجهیم که شیوه مقطع گویی، پنداشت های گسسته راوی و تکه تکه کردن و زبان معترض گونه پدر(کسی که فرزندی دارد که به شکل حیوان توصیف شده است) به کار برده است. کلباسی در «او»، گویی سینی بزرگی برابر خوانندگان گرفته است و خاطراتی آکنده از اندوه را تعارف می کند. خاطراتی سرشار از بن مایه هایی تنهایی و انزوا که گاه برای مخاطب آشنا به نظر می­آید.

نماد اتفاقي به وجود نمي‌آيد، بلكه بايد آن را به وجود آورد.نماد روح داستان است و نويسنده بايد در داستان روح بدمد. روح داستان ماندگاري و تحليل‌پذيري مطلب را به همراه دارد. هر مطلبي كه تحليل‌پذير باشد؛ فكربرانگيز و محرك است. نویسنده برای رسیدن به هدف نهايي داستان  که تحرك بخشي به خواننده است، از مفاهیم نمادین  زیر بهره برده است:

  1. فرودگاه
  2. عدد چهل
  3. عدد هفت
  4. هواپیما
  5. ضد هوایی
  6. میدان مین
  7. ساعت
  8. قنداق
  9. پنجره
  10. آینه
  11. شهر
  12. دانشگاه
  1. بانک ملی
  2. زن محجبه
  3. روزنامه

نکته پایانی:

نویسنده در داستان« او » که پایانی باز دارد، موقعیتی طبیعی فراهم کرده است تا از دریچه ذهن شخصیت، ذهنیات آگاه و ناخودآگاه او و دیگران برای برون افکنی اندیشه ها، تکثر، نسبی اندیشی، دگر اندیشی و دغدغه های درونی خودش، درباره اثرات استثمار پنهان جنگ را که زاییده صنعت، سرمایه داری و ماشینیسم است، به خواننده منتقل کند.

دوره مدرنیسم – استاد ترابیان
به قلم رضا خوشه بست

منابع:

  1. مجموعه داستان او ، محمد کلباسی،نشر چشمه
  2. هنر مدرنیسم،ساندرو بکولا، ترجمه رویین پاکباز نشر فرهنگ معاصر
  3. داستان کوتاه در ایران ( داستان های مدرن) حسین پاینده، انتشارات نیلوفر
  4. گفتمان نقد، حسین پاینده، روز نگار
  5. کاربرد روانکاوی در نقد ادبی، ترجمه حسین پاینده
  6. مقاله سیر مدرنیسم در آثار کلباسی، فریبا ممبینی و دیگران
  7. مجله برای فردا، شماره بیست، آذر ماه 96، عاطفه صادقی

دیدگاهتان را بنویسید