داستان “خشت آب انگوری” رضا خوشه بست

داستان خشت آب انگوری همه ی ماجرا با یک دعوای کوچک آغاز شد. آن روز صبح، هنگامی که می خواستم خودم را از خوردن حرام تبرئه نمایم. مرد دیوانه با خشتی که از آب انگور و خاک در آفتاب خشکانده بود بر سرم کوبید. ناگهان با یک ضربه افتادم. البته دقیقا به خاطر نمی­ آورم…

0 دیدگاه

داستان “خارج قسمت زندگی” رضا خوشه بست به همراه نقد داستان

خارج قسمت زندگی دو روز از عروسی لیلا گذشته بود که به خانه برگشتم. به هر چه نگاه می کردم بامن سر جنگ داشت. حتی در و دیوار خانه. پرده پشت پنجره را کنار زدم هوا تاریک تاریک بود. اشک در چشمانم جمع شده بود. می خواستم بیرون را بهتر ببینم. صورت را به شیشه…

0 دیدگاه

یادداشتی بر داستان پادگان خاکستری

یادداشتی بر داستان پادگان خاکستری برگزیده از مجموعه داستان « آشفته حالان بیدار بخت» غلامحسین ساعدی موضوع: بررسی مولفه های مدرنیسم دوگانه‌ها و فضاهایی که ساعدی بینِ واقعیت و افسانه، واقعیت و خیال می‌سازد، شاید پیش‌زمینه‌ای باشد برای داستان‌های ریالیسم جادویی. البته نمی‌شود گفت داستان‌ها به ‌سبکِ ریالیسم جادویی نوشته شده‌اند، بلکه بارقه‌هایی از این…

0 دیدگاه

داستان “عروس و داماد دریایی” رضا خوشه بست

عروس و داماد دریایی در تُنگ شیشه­ ای افکارم پرسه می­زنم. به مجلس ختم کسی باید بروم که خواستیم کس هم باشیم. خب چه بشود که کسِ کسی باشی!!؟ این اصلا طبیعی نیست. رفتن به مراسم او که ظاهرا هیچ کاره­ ام بود. لباس سیاه نمی ­پوشم. همان لباس هایی را می ­پوشم که دوست…

0 دیدگاه

پایان محتوا

صفحات بیشتری برای بارگیری وجود ندارد