مثل نوشت 11: داستان مرز عشق از مسلم انصاریان به همراه نقد داستان

ضرب المثل: ای عجب میش دل بسته به گرگ داستان "مرز عشق"  از مسلم انصاریان کلاهش را برداشت، موهای بلند و سیاهش روی شانه هایش ریخت روی چارپایه مقابل آینه نشست به آرامی موهایش را شانه زد، از روی میز کتابی را برداشت و شروع به ورق زدن کرد. بعدش را نمی دانم، چون همیشه…

0 دیدگاه

مثل نوشت 10: داستان “دل بسته” از محمد علوی به همراه نقد داستان

ضرب المثل : ای عجب میش دل بسته به گرگ داستان "دل بسته" از محمد علوی زن کمی قد بلندی کرد تا چهره اش کامل در آینه ی رنگ ورو رفته که یک گوشه اش شکسته بود کامل شود. جای زخم روی بینی اش به یک گردی سیاه رنگ تبدیل شده بود. با احتیاط نوک…

0 دیدگاه

مثل نوشت 9: داستان “مامیسا” از آمنه جهاندوست به همراه نقد داستان

ضرب المثل : ای عجب میش دل بسته به گرگ داستان "مامیسا" آمنه جهاندوست خانم خ همیشه همراه مامیسا است. همیشه ی همیشه. مامیسا قبلا گاهی او را از دور میدید گاهی روی درخت نشسته بود گاهی توی حیاط ایستاده بود. همیشه از دور نگاهش می کرد اما الان... یعنی از همان روز زشت همیشه…

0 دیدگاه

مثل نوشت 8: داستان “گلابی” از آمنه جهاندوست به همراه نقد داستان

ضرب المثل : کاسه داریم ارک و اورک تو پر کنی من پر ترک داستان "'گلابی" از آمنه جهاندوست من امروز یک گلابی شدم یک گلابی روی درخت گلابی توی باغ گلابی می دانید گلابی شدن چه حسی دارد ؟ اصلا  داستانش گلابی شدنم را میدانید؟ توی شهر ما  یک مهمان آمده بود یک جادوگر…

0 دیدگاه

پایان محتوا

صفحات بیشتری برای بارگیری وجود ندارد