عکس نوشت 50: معصومه خزاعی- راشین قشقایی و…

عکس نوشت 50 می خواست آخرین کلمه کتابش را بنویسد و بعد خودکشی کند.  مداد نداشت. کاغذ هم تمام شده بود. گاهی برای خودکشی همه چیز مهیاست اما برای نوشتن یک  کلمه نه کاغذ هست و نه مداد. معصومه خزاعی یک بغل روشنی برایم آورد آنقدری که گره از قلبم گشود و سر ریز شد.…

0 دیدگاه

عکس نوشت 46: شوریده دل- راشین قشقایی- مریم محتشمی- ملیحه نامنی

عکس نوشت 46 بطالت و زشتی یک جاده خالی و کشدار را تنها یک رنگین کمان میتواند بشکند .!! تو؛ ای زیبای من اکنون که در انتهای جاده عمر کسالت بارم و در آسمان تاریک وجودم خود نمودی چون بارشی از انفجار نورهای رنگین کمان ؛!!  بگذار حریفان کوردل دق کنند از حسرت و زیر…

0 دیدگاه

عکس نوشت 45: شهین پوستچی- شوریده دل- مرضیه جلالی و…

عکس نوشت 45 دیدمش، با یک عالمه شکوفه همسفره بود. عمری از او گذشته اما دلش هنوز جوان بود. برایم که از قصه اش با آدم و حوا می گفت،گفتم: "عجب عمری داری!" گفت: "یک سیب است و یک دل که عاشق آدم شد." با چشمان گرد شده گفتم: "تو ! عاشق آدم شدی؟" آهی کشید…

0 دیدگاه

عکس نوشت 44: شوریده دل- سمانه حسینی- راشین قشقایی

عکس نوشت 44 میای یا بیام ؟!! خندید! چه زیبا میخندید، چه جادویی، چه معصومانه چه تنها . طعم خنده اش طعم آب نبات های دارچینی بود که مادر بزرگ از شابدل عظیم میاورد. طعم گس خرمالوهای نارنجی پاییز بود که از شاخه های بدون برگ شان آویز بودند .  طعم خجالت پر از شوری…

0 دیدگاه

پایان محتوا

صفحات بیشتری برای بارگیری وجود ندارد