به نام خدا کارگاه مدرنیسم -استادترابیان تمرین پایانی فرزندِ فرزندانِ فرزندم را در کوپه های آخر به دنیا می آورم. سکوت گریه های نازکش از دیوارهای شیشه ایِ آگاهی ام عبور می کند. پرده ی ضخیم نامرئی کوپه را کنار می دهم او با چشم های تیله ایِ روشن، نیمه ی تاریک خورشید را نگاه…
به نام خدا دوره مدرنیسم - استاد ترابیان - بداهه نویسی "سایه ی سپید" پنجره ی تاریک را باز می کنم، صدای ماشین های خیابان اصلی شهر لحظه ای قطع نمی شود. هر ۵ ثانیه یکبار، نزدیک می شوند اوج می گیرند دور می شوند. و در انتهای هر دور شدن، صدایی که نزدیک می…
به نام خدا تمرینی در مدرنیسم استاد ترابیان "حجم خالی" می توانست راه برود اما دستانش هنوز کوچک بود و سفید. مرد کیسه ی خالی را در کنجِ بدون دیوار می گذارد و او را در آغوش می گیرد، شکلات خوش بویی را در دست کوچکش می گذارد و آن را آرام می بندد. شکلات…
به نام خدا بداهه ای در رئالیسم جادویی استاد ترابیان ملحفه ی سفید دست سرد و سنگینش بوی سیگارِ تلخ ارزان قیمتی را می دهد که پدرم هم می کشید. بر سرم سنگینی می کند. پشتم را می چسبانم به ملحفه ی سفیدِ دور دست دوزِ آبجی ملیحه اش و تن نحیفم را کمی آن…