عکس نوشت 67 بای ذنب قتلت در فقر و خشونت متولد شدند در فقر و خشونت درس خواندند در فقر، خشونت و سکوت خبری کشته شدند. یادشان گرامی راشین قشقایی شب چه طولانی می شود وقتی رهزنان از چشم مردم شهر, صبح می دزدند عاقبت اما روشنی طلوع خواهد کرد تا همیشه شب، نخواهد ماند…
عکس نوشت 66 بچهها بگید سیییب میخوام یک سلفی مَشتی بگیرم... -آمادهایم بگیر، فقط یادت باشه بعد از این دیگه نمیتونی اون دمپایی رو بپوشی و فقط باید قابش کنی بزنی روی دیوار تا لبخندامون زیر پات له نشن. آنیل خلج شاید این ژست عکس سلفی نیست روی دیگر, ز مال بیت المال پول کفش…
عکس نوشت 64 مادرم هر روز نور را از پنجره ی روشن صبح به دلم می ریزد مادرم با لبخند می زداید ز دلم دلهره را هر چه خوبی که محیط است مرا, مادرم واسطه است مادرم خورشید است مادرم مهتاب است مادرم روشنی است مادرم نور امید مادرم چشمه ی الطاف خداست مسلم انصاریان…
عکس نوشت 62 همه روزها که جمعه شدن دیگر رغبت نکرد کرکره مغازه را بالا دهد، رادیو دو موج را روشن کند و کف مغازه را تی بکشد، کتری برقی را به دو شاخ بزند، توی قوری سیاه شده دو پر چای و هل بریزد... صادق بیاید تا با هم چای بخورند. این برنامه چندین ساله…