گزارشی از برگزاری جلسه برنامه ریزی انجمن ادبیات داستانی سمر

دست راست آینه نزدیک به ساعت چهار، عصر روز پنج شنبه ۲۳ دی ماه. وارد برج باران ۱ می‌شوم راهنما می‌گوید: مستقیم، به آینه رسیدی، سمت راست. وارد می‌شوم به قول فردوسی: باشید نگاهِ باصفایی است. صندلی‌ها صمیمی اند. شمع های کوچک در حباب های شیشه ای، سر می‌دهند و برپایی ایستاده‌اند. خیلی زود همه…

0 دیدگاه

عکس نوشت 74: مجتبی جعفری- مسلم انصاریان

عکس نوشت 74 آنکه می ترسد، می ترساند؛ آنکه بسیار می ترسد، بسیار می ترساند؛ آنکه بسیار بسیار می ترسد، بسیار بسیار می ترساند؛ "ترس از یک اتفاق"، آدم ها بیشتر زمین گیر می کند تا خود اتفاق؛ ترس، ترس، ترس؛ یک ضلع از سه ضلع مثلث نابودی آدم هاست مجتبی جعفری سلطان به تیر…

0 دیدگاه

عکس نوشت 66: آنیل خلج- مسلم انصاریان -اکرم یوسفی و…

عکس نوشت 66 بچه‌ها بگید سیییب می‌‌خوام یک سلفی مَشتی بگیرم... -آماده‌ایم بگیر، فقط یادت باشه بعد از این دیگه نمی‌تونی اون دم‌پایی رو بپوشی و فقط باید قابش کنی بزنی روی دیوار تا لبخندامون زیر پات له نشن. آنیل خلج شاید این ژست عکس سلفی نیست روی دیگر, ز مال بیت المال پول کفش…

0 دیدگاه

عکس نوشت 48: آرام یوسفی- مریم محتشمی- مسلم انصاریان و…

عکس نوشت 48 می ترسم از هر دستی که به سویم دراز شود. زخم ها خورده ام از دست های سپید، دست های سرخ، دست های رنگین، دست های خالی، دست های پر... نمی دانم اینبار چه بروزم خواهد آورد این دست ناآشنا. ای دست ناشناس ایندفعه باز برایم چه مصیبتی به ارمغان آوردی. ‏‪…

0 دیدگاه

پایان محتوا

صفحات بیشتری برای بارگیری وجود ندارد