دست راست آینه نزدیک به ساعت چهار، عصر روز پنج شنبه ۲۳ دی ماه. وارد برج باران ۱ میشوم راهنما میگوید: مستقیم، به آینه رسیدی، سمت راست. وارد میشوم به قول فردوسی: باشید نگاهِ باصفایی است. صندلیها صمیمی اند. شمع های کوچک در حباب های شیشه ای، سر میدهند و برپایی ایستادهاند. خیلی زود همه…
ضرب المثل : کاسه داریم ارک و اورک تو پر کنی من پر ترک داستان "کاسه داریم ..." از سایه شوریده دل هنوز با خشم نگاهم می کرد حالا هر دو به نفس نفس افتاده بودیم مثل دو گرگ زخمی چشم درچشم می غریدیم، باد استخوان سوزی می وزید و انجماد هوای اطراف تنفسمان را…
عکس نوشت 77 لطفا کمربندهای خود را محکم ببندید، در حال پرواز هستیم. دستهایش را باز میکند به پهنای شانههایش و چشمهایش را میبندد. دلم میخواهد مسافرش میشدم، یعنی الان کدام اقیانوس را درمینوردد؟ از روی برجهای کدام شهر گذشت؟ کاش وقتی کوه را دور میزد بتوانم مسافرش باشم. راحلهی جونم مرگ شده! باز نشستی…
عکس نوشت 73 بین چشمان کودکی گرسنه با سیر کودکان سوار بر مرکب فاصله ای است تا بینهایت. فاصله ای بنام فقر بنام نداری چه ساده لوحانه است؛ وقتی؛ فقط؛ اختلاف طبقاتی بدانیش ... محسن صادقی نیا من به پاهای زخمی و تاول زده ات می نگرم و تو با حسرت و خشم آسودگیم را…