مثل نوشت 7: داستان “شاتوت” از راشین قشقایی به همراه نقد داستان

ضرب المثل : کاسه داری آرک و اورک، تو پر کنی، من پر ترک داستان "شاتوت"  از راشین قشقایی کله ی‌‌ ظهر بلند شده آمده رفته بالای درخت، شاتوت بچیند، فریده از پای درخت داد می‌زند: فرید جان مواظب باش، فرید جان ته سطل پر شد بیا پایین، فرید جان چیزی تنت نیست آفتاب سوخته…

0 دیدگاه

مثل نوشت 5: داستان “قندخون” از مهدی نوروزی به همراه نقد داستان

ضرب المثل : همه دیده می خندند، کور نادیده داستان قندخون مهدی نوروزی پدرش، برای شکار قند خون خود، درخت کاج را نشانه رفت. پدرش می گفت: قند خونم را روی همین کاج می بینم. خیلی وقت بود که قند خون پدر، به قول پسر قدبلند، بازی بازی در می آورد. بالا بالا می پرید.…

0 دیدگاه

مثل نوشت 2: داستان “قیچی” از راشین قشقایی به همراه نقد داستان

ضرب المثل : دوجو در شکم به که ده من به پشت داستان قیچی راشین قشقایی - راستش آقای دکتر، وقت مشاوره گرفتم برای مادرم و دخترم. - پس چرا شما آمدی؟ - به خودمم مربوطه. -بفرمایید! - همسایه ی بالایی ما از شما خیلی تعریف می کرد. - لطف دارن بفرمایید! - او از…

0 دیدگاه

واژه نوشت 4

شماره 1: کوت نمک  -نه برداشت نه گذاشت خواهر جان، بی مقدمه گفت: شما خَنَه دَرِن، مُو ماشین، شما حقوق بِبَرِن، مو شغل آزاد دَرُم، شما دُنبَلَه نِدِرن، مو دنباله هام همه عَرُس داماد رفتن، خیله هم به هم می اِم، یک وقت رِه بِگن تا بِرم  محضر، -جان سهیلا راست می گی؟ -به جان…

0 دیدگاه

پایان محتوا

صفحات بیشتری برای بارگیری وجود ندارد