ضرب المثل : کاسه داریم ارک و اورک تو پر کنی من پر ترک داستان "کاسه داریم ..." از سایه شوریده دل هنوز با خشم نگاهم می کرد حالا هر دو به نفس نفس افتاده بودیم مثل دو گرگ زخمی چشم درچشم می غریدیم، باد استخوان سوزی می وزید و انجماد هوای اطراف تنفسمان را…
ضرب المثل : همه دیده می خندند، کور نادیده داستان قندخون مهدی نوروزی پدرش، برای شکار قند خون خود، درخت کاج را نشانه رفت. پدرش می گفت: قند خونم را روی همین کاج می بینم. خیلی وقت بود که قند خون پدر، به قول پسر قدبلند، بازی بازی در می آورد. بالا بالا می پرید.…
ضرب المثل : دوجو در شکم به که ده من به پشت داستان تقلب معصومه خزاعی با دارایی کم، استعداد اندک، توانایی مالی، امکانات کاری و... کم به درد بخور آدم بسازد و کنار بیاید بهتر از این هست که در فراوانی چیزهای به درد نخور غرق شده باشد. - ببین مینا جون چقدر بهت…
ضرب المثل : دوجو در شکم به که ده من به پشت داستان آشغال مهرداد دبیری هُرمِ گرما فضای اتاق را سنگین کرده. همینطورکه سمت پنجره می روم، تیشرت را در می آورم. همین رکابی هم زیادی است. پنجره را باز می کنم و روی لبه پنجره لَش... . اووخ، دستم سوخت... . آفتاب بی…