عکس نوشت 16: مهدی نوروزی -طاهری-معصومه خزاعی

  عاقبت، آن ماهی که سالها در شکمش زندگی کردم، شکار شد. منتظر بودم تا به ساحلی امن و سرسبز برسم. و صیاد ماهی را به ساحل کشاند. از توی آن تاریکی ها شنیدم که گفت: خنجرم را بیاورید.  صیاد خنجرش را فرو کرد و دیوارخانه ی چند صدساله ام را پاره کرد. حالا من…

0 دیدگاه

عکس نوشت 15: مهدی نوروزی

  از وقتی  عنکبوت زرد به دیوار اتاقم آمد ساعت دیواری هم برعکس چرخید.  عنکبوت زرد را خواب دیدم، خواب دیدم پشت پروانه ای سوار بود‌.  و عنکبوت، از همان پشت پروانه، از همان خواب، اتاقم را دید. تارش را انداخت دور چرخ دنده های ساعت، و ساعت را متوقف کرد. در آن توقف توانست…

0 دیدگاه

عکس نوشت 14: هما رضوی – مهدی نوروزی – معصومه خزاعی

ہ این طلا است. همین اول خواستم خیالتان را راحت کنم آقای جعفری اگر می خواهید این متن را بگذارید در سایت که دغدغه ملاحظات و حذف و اضافات نداشته باشید!  واضح بگویم؟  چشم. یعنی آن چه می نویسم هیچ ربط و خبطی ندارد به آن تابلوی سرکوچه مان که خودش افتاده توی عکس و…

0 دیدگاه

عکس نوشت 13: علی اکبر ترابیان – مهدی نوروزی – هما رضوی

  احمقو: چند سال از عمرتو بهم می فروشی؟ احمقک: 30 سال احمقو: چند؟ احمقک: سه میلیارد احمقو: ریال یا تومن؟ احمقک: تومن ولی به جای پول همون اندازه گل رز بخر احمقو: یکجا یا کم کم؟ احمقک: هروقت خواستم هرچه خواستم، میخوام برم توش غلت بزنم احمقو: خار داره همه جات زخمی میشه احمقک:…

0 دیدگاه

پایان محتوا

صفحات بیشتری برای بارگیری وجود ندارد