تمرین پایانی راشین قشقایی – کارگاه مدرنیسم استاد ترابیان

به نام خدا کارگاه مدرنیسم -استادترابیان تمرین پایانی فرزندِ فرزندانِ فرزندم را در کوپه های آخر به دنیا می آورم. سکوت گریه های نازکش از دیوارهای شیشه ایِ آگاهی ام عبور می کند. پرده ی ضخیم نامرئی کوپه را کنار می دهم او با چشم های تیله ایِ روشن، نیمه ی تاریک خورشید را نگاه…

0 دیدگاه

داستان “اژدها” فاطمه یونس مهاجر

«اژدها » همین صبحی حدود ساعت ده، رای دادگاه را از کافی نت نزدیک خانه ام گرفتم‌. توی رای دادگاه به پرداخت نفقه ‌محکوم‌ شده ام آن هم به صورت ماهیانه تا هر وقت زنده باشم و سارا هم‌ زنم باشد. چند ماهی است که به خاطر تعدیل نیرو از کارخانه منسوجات   اخراج شده ام.…

0 دیدگاه

داستانک ذبیح – محمد حسین اخوان طاهری (عضو انحمن سمر)

خنجر را کشیدم و روی گلویش گذاشتم، نبرید. یاد ابراهیم افتادم هنگام ذبح اسماعیل، خنجر او هم نبرید. ابراهیم اگر می دانست جایی که پیامبری بوسه میزند را خنجر نمی برد حتما همانند من قربانی را از پشت گردن ذبح می کرد. از کتاب ذبیح - محمد حسین اخوان طاهری(عضو انجمن ادبی سمر)   انجمن…

0 دیدگاه

داستان “بازگشت” فاطمه یونس مهاجر

«بازگشت» اولین نفر که خبر را شنید بامداد بود. در چهارچوب در حیاط ایستاده بود کمی مکث کرد، رنگش پرید و با دهان باز روی زمین افتاد.  دستم را گذاشتم کنار در و گفتم: من اینجایم نترس نگاه کن من هستم فقط خودم را همان جا که گلوله خوردم جا گذاشتم و حالا خود خودم…

0 دیدگاه

پایان محتوا

صفحات بیشتری برای بارگیری وجود ندارد