جوجه برداشتن از لانه نور ؛ تاملی نقادانه بر خانه دوست کجاست عباس کیارستمی
مریم پری پور
سخت است که فردی بخواهد به سینمای ایران اشاره کند، ولی حرفی از عباس کیارستمی و آثارش نزند. او نه تنها یکی از مهمترین چهرههای سینمای ایران، بلکه یکی از تاثیرگذارترین کارگردانان جهان به شمار میرود که با سبک خاص خودش، مرزهای سینما را گسترش داده است.
کیارستمی در به تصویر کشیدن مفاهیم انسانی و فلسفی، با نماهای طبیعی، بازیگران غیرحرفهای، دیالوگهای کم و داستانهایی ساده مهارت داشت. مهارتی که در «خانه دوست کجاست»، یکی از آثار بهیاد ماندنی سینمای ایران -تولید شده در سال 1366-، با چاشنی صمیمیت و احساساتی پاک، باعث همراهی لحظه به لحظه مخاطب با شخصیتهای فیلم میشود.
جستوجوگری یک کودک عارف
از همان ابتدای فیلم، با دیدن اسم سهراب سپهری، میتوان فهمید که قصد کیارستمی فقط نشان دادن پسری به نام احمد که برای برگرداندن دفتر دوستش، محمدرضا، به دنبال پیدا کردن خانهاش است، نیست. هرچند، پیدا کردن معنای پنهان آن سختتر از گفتن خلاصه فیلم است؛ ولی شاید بتوان گفت، با یک نقشه راه برای پلهپله رمزگشایی مطالب، نتیجه این جستجوگری میتواند دقیقتر باشد.
نقشه پیش روی این مطلب بهره گرفته از پرسشگری تفکر نقادانه، پیدا کردن پاسخ به سه پرسش زیر است:
- فیلمنامه قصد دارد به چه پرسشی پاسخ دهد؟
- چه پاسخی به پرسش بالا داده است؟
- چه دلایلی برای پرسش دوم در فیلم بیان شده است؟
نشانی گمشده در اثر سهراب و کیارستمی
ما بارها به دنبال احمد از تپه، بهصورت زیگزاگی بالا میرفتیم، از قبرستان میگذشتیم و بین خونهها میگشتیم و دوباره و دوباره برمیگشتیم. همه اینها برای پیدا کردن خانه پسری به نام محمدرضا بود. ممکن است در نگاه اول محرک احمد برای جست و جوی خانه دوستش «ترس» قلمداد شود، اما رفتهرفته، با دیدن تلاش و شکستهای پیدرپی پسرک، عنوان فیلم، در ذهن بیننده پررنگتر میشود. بهطوری که فراموش میشود اصلاً محمدرضایی در این فیلم است؛ با اینکه بارها نعمتزاده را میشنویم، نامها کمرنگتر میشوند و «دوست» جای آنها را میگیرد.
«خانه دوست واقعی کجاست و کجا میتوان به او رسید؟» «در کدام خانه میتوان دوست را پیدا کرد؟». شاید این پاسخ به سؤال اولی است که از منظر تفکر انتقادی از فیلم پرسیده بودیم
در دنیایی که مادر متوجه نیاز و دغدغه فرزند نمیشود، پدر دغدغه شنیدن صدای اعضای خانوادهاش را ندارد و دنبال پرکردن گوشهایش با صداهایی خارج از خانه است، برادر تنها به دنبال برآورده کردن خواستههای خودش است، پدربزرگ با وجود تکبرفکریاش به دنبال تربیت یک شهروند مطلوب است، معلم جویای چرایی گفتهها و اعمال دانشآموزان نیست. بلندقامتانی که صدای پسرک صاحب عزم و بزرگمنش را نمیشنوند. چه کسی میتواند دوست قلمداد شود؟
در بین این افراد، پیرمردی پیداشده که شنونده صدای احمد است و سعی دارد به او کمک کند. با اینحال باز هم نمیتواند پابهپای پسر و قدمهای او پیشبرود؛ نمیتواند همراه و دوست او شود. اما این پیرمرد باز هم متفاوت بود و هدیهای برای پسر به ارمغان آورد. هدیه این سفر برای احمد، گل کوچکی بود. همان گلی که سبب شد با راهنماییهای نجار و دیدن خانه همان دلال برای بار دوم، احمد متوجه دستاوردش شود و برای برگشت تعجیل کند. به قول فرشته گلچین راد خانه دوست را در خانه خودش بیابد و با عملش دوستی را تعریف کند (فرشته گلچینراد، 1395).
همان کودک دبستانی دوستی را در تاریکی شب تعریف میکند تا صبح، وقتی دوباره روشنایی بر تاریکی غلبه میکند، با بردن دفتر مشق دوستش، ترس را از او دور کند و زیباترین سکانس فیلم را رقم میزند؛ دفتر باز میشود. با دیدن شاخه گل میان دفتر و امضای معلم پای آن، میتوان گفت خانه دوست در دنیای بلندقامتان، توسط کودکی پیدا و به عبارت بهتر معنا شده است.
دو قدم مانده به گل
پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی
و ترا ترسی شفاف فرا میگیرد
در صمیمیت سیال فضا، خش خشی میشنوی
کودکی میبینی
رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه نور
و از او میپرسی
خانه دوست کجاست؟
پینوشت: این متن خلاصه بررسی فیلم «خانه دوست کجاست؟» در کارگاه تفکر انتقادی با رویکرد تحلیل فیلم است که به قلم مریم پری پور نگاشته و تکمیل شده است. کارگاه تفکر انتقادی زمستان ۱۴۰۳ در شهر مشهد و به میزبانی انجمن سمر برگزار شد.