راشین قشقایی آسیه جلالی محسن صادقی نیا

عکس نوشت 67

بای ذنب قتلت

در فقر و خشونت متولد شدند

در فقر و خشونت درس خواندند

در فقر، خشونت و سکوت خبری کشته شدند.

یادشان گرامی

راشین قشقایی

شب چه طولانی می شود وقتی

رهزنان از چشم مردم شهر, صبح می دزدند

عاقبت اما روشنی طلوع خواهد کرد

تا همیشه شب، نخواهد ماند

دفتری که به شب مشق روشنایی کرد

غرقه در خون اگر چه امضا شد

خون بهای قلم, دانایی است

عاقبت  از فراز انسان ها

پرده ی سیاهی کنار خواهد رفت

مسلم انصاریان

اردیبهشت 1400

در میان غم هایم جا برای غمت باز نکرده ام سالهاست غم طولانی ام هستی

در خاطره پدرم غم هستی در خاطر من غم هستی

شب صبح میشود از غم

 جهانم زیبا میشود اما تو همچنان غم هستی

در میان لبخندهایت غم هستی

شاید انقدر روزها بر غمت شب شده اند که جهان باورش شده تو لایق غم هستی

سیده آسیه جلالی

سبزی۱۴۰۰

بنام خداوند بخشنده و مهربان

ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﻛﺪﺭ ﺷﻮﺩ(1)

ﻭ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻥ ﺑﻰ ﻓﺮﻭﻍ ﺷﻮﻧﺪ(2)

ﻭ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﻛﻮﻩ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺣﺮﻛﺖ ﺩﺭﺁﻳﻨﺪ(3)

ﻭ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﺷﺘﺮﺍﻥ ﺩﻩ ﻣﺎﻫﻪ ﺑﺎﺭﺩﺍﺭ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﻫﺎ ﺷﻮﻧﺪ(4)

ﻭ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﻭﺣﻮﺵ ﮔﺮﺩ ﻫﻢ ﺁﻳﻨﺪ،(5)

ﻭ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﺩﺭﻳﺎﻫﺎ ﺑﺮﺁﺷﻮﺑﻨﺪ(6)

ﻭ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﺗﻦ ﻫﺎ ﻗﺮﻳﻦ ﺷﻮﻧﺪ،(7)

ﻭ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﮕﻮﺭ ﺳﺆﺍﻝ ﺷﻮﺩ:(8)

 ﺑﻪ ﭼﻪ ﺟﺮﻣﻰ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻳﺪ؟(9)

ﻭ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﮔﺸﻮﺩﻩ ﺷﻮﺩ(10)

ﻭ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺸﻜﺎﻓﺪ(11)

ﻭ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﺩﻭﺯﺥ ﺷﻌﻠﻪ ﻭﺭ ﮔﺮﺩﺩ(12)

ﻭ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﻮﺩ،(13)

ﻫﺮ ﻛﺲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻓﻬﻤﻴﺪ ﭼﻪ ﺗﺪﺍﺭﻙ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.(14)

سوره تکویر

آیه 1 تا 14

محسن صادقی نیا

با گوشه‌ی خیس روسری خون روی کفش‌ را پاک و گره سفت  آن را باز می‌کند، صدا می‌زند: آرزو! بیا کفش‌های خواهرت را پایت کن.

سمانه حسینی

کودکم ،آرام بخواب.. جهان بیدار است

در آن سوی دریا..

در پس این غوغا..

شب زنده داران چشم به تو دوخته اند با جام های خونین شان..

می دانند تو اینجایی ..

در این بی پناهی دنیا..

کودکم ٬ دنیا در آرامش است ..

آرام بخواب ..

در جهانی ، به زیبایی رویاهایت..

با چراغ خوابهایی که شب بیداران برایت ساخته اند..

اینان نه برای نابودی توست..

برای روشنایی شب است از ظلمت و سیاهی ..

این نورها.. راه آسمانند..

فرشتگان خدا به انتظار تو ایستاده اند.

سوار بر ابرها

کودکم آسوده بخواب

خدای جهان بیدار است، اگر جهان بیدار نیست!

رویا روبند

کودکانی که دغدغه مدرسه ودرس وامتحان دارند

دغدغه توپ پاره پلاستیکی

دغدغه کفش ورزشی که سریعتر بدوند

 اما نامردان آدمکش آنهارا به خاک وخون می‌کشند وکفشهای خونین آنان را از پاهای کوچکشان درمی آورند که ندوند

کودکانی که هیچ از سیاست نمیدانند

از سیاستی کثیف که چنین آنان را قتل عام کرد

سیاستی که نباید درس بخوانند ومتوجه دنیای اطراف خود شوند که چه بر سر آنهامی آورند

خونخواران کشورشان را تصاحب کنند ندانند حق وحقوق شان چیست

 هرروز سرشان بیشتر جلوی چپاول و زورگویی دشمنان خمیده تر شود چون نمی‌دانندچگونه جلوی ظلم وزور بایستند

اما قاتلان جانی باید بدانند اگر درافغانستان یک کودک کشته شود در سراسر دنیا به جای آن ده ها کودک دیگر هوشیار تر میشوند

پدرانی که با دل خون ودستان لرزان پیکر مظلوم کودکانشان را از زیر ویرانه های کلاس درس ومدرسه بیرون میکشند درذهن ها می‌مانند و پدران دنیا مصمم تر می‌شوند برای علم ودانش برای خون خواهی و هایی از ظلم وستم

و مادرانی که الان روی جسد کودک خود زجه میزنند فریاد بیداری است برای مادران تمام جهان اسلام.

اکرم یوسفی

تو مسح میکنی با خون قدمهایت خون گذشته ات خون

من پاهایم را وقف میکنم

اما ببخش کفشهایت بزرگ است خیلی بزرگ

اشک هایم را خرج میکنم و میخواهم که روزی باشد صدای توپ و خمپاره نمازت را نشکند

سیده مرضیه جلالی

دیدگاهتان را بنویسید