درباره گابریل گارسیا مارکز
گابریل گارسیا مارکز روز ۶ مارس ۱۹۲۷ به دنیا آمد و پدربزرگ و مادربزرگش او را در شهر فقیر آراکاتاکا در شمال کلمبیا بزرگ کردند. وی در بوگاتا پایتخت کلمبیا، به مدرسه رفت و به زودی به نوشتن روی آورد. به تشویق خانواده به تحصیل حقوق پرداخت، اما به زودی دریافت که روح و روان او تنها با نوشتن و ادبیات آرام میگیرد. او بعدها در اولین کتاب خاطراتش با عنوان زنده ام که روایت کنم نوشت که دوران کودکی سرچشمه الهام تمام داستانهای وی بودهاست. او تحت تأثیر پدربزرگش که شخصیتی آزادیخواه بود و در هر دو جنگ داخلی کلمبیا شرکت کرده بود، آگاهی سیاسی پیدا کرد. مارکز از سالهای جوانی در نیمه دهه ۱۹۴۰ به حرفه روزنامه نگاری پرداخت و در کنار گزارشهای واقعی، نخستین داستان های کوتاه خود را منتشر کرد.
او در سال ۱۹۴۱ اولین نوشتههایش را در روزنامهای به نام Juventude که مخصوص شاگردان دبیرستانی بود،منتشر کرد و در سال ۱۹۴۷ به تحصیل رشته حقوق در دانشگاه بوگوتا پرداخت و همزمان با روزنامه آزادیخواه الاسپکتادور به همکاری پرداخت. در همین روزنامه بود که گزارش داستانی سرگذشت یک غریق را به صورت پاورقی چاپ شد.
گارسیا مارکز یکی از نویسندگان پیشگام سبک ادبی رئالیسم جادویی بود، اگرچه تمام آثارش را نمیتوان در این سبک طبقهبندی کرد. او در سال ۱۹۶۵ شروع به نوشتن رمان صد سال تنهایی کرد و آن را در سال ۱۹۶۷ به پایان رساند.
«وقتی سالها بعد سرهنگ آئورلیانو بوئندیا در برابر دستهٔ سربازانی که قرار بود اعدامش کنند، ایستاده بود، بعد از ظهر دوری را به یاد آورد که پدرش او را برای کشف یخ برده بود.» با این جملهٔ شگفتانگیز و گیرا دنیای «صد سال تنهایی» شکل میگیرد که بسیاری آن را دلانگیزترین رمان قرن بیستم میدانند.
صد سال تنهایی در بوینس آیرس منتشر شد و به موفقیتی بزرگ و چشمگیر رسید و به عقیدهٔ اکثر منتقدان شاهکار او بهشمار میرود. او در سال ۱۹۸۲ برای این رمان، برندهٔ جایزه نوبل ادبیات شد. بنیاد نوبل در بیانه خود او را «شعبده باز کلام و بصیرت» توصیف کرد.
سال های پایانی زندگی گابریل گارسیا مارکز
در سالهای پایانی زندگی و به مرور زمان خلاقیت و توان نویسندگی مارکز رو به کاهش گذاشت. او برای نوشتن کتاب خاطرات روسپیان غمگین من، چاپ ۲۰۰۴ حدود ده سال وقت صرف کرد. در ژانویه ۲۰۰۶ اعلام کرد که دیگر تمایل به نوشتن را از دست دادهاست. میراث او مجموعه بزرگی از کتابهای داستانی و غیرداستانی است که با پیوند دادن افسانه و تاریخ در آن هر چیز ممکن و باورکردنی مینماید. تمام داستانهای وی به نثری نوشته شدهاند که از نظر رنگارنگی و جاذبه غریبشان فقط میتوان آنها را با کارناوالهای آمریکای جنوبی مقایسه کرد. آخرین اثری که از او منتشر شد، کتابی است به عنوان «نیامدم که سخنرانی کنم»، که ۲۲ سخنرانی او را که به مناسبتهای گوناگون در سراسر جهان ایراد کرده، در بر میگیرد.
پزشکان در سال ۲۰۱۲ اعلام کردند که مارکز به بیماری آلزایمر مبتلا شدهاست.
داستان مستند گابریل گارسیا مارکز
گابریل چه به عنوان نویسنده ی داستان های کوتاه، رمان های حماسی، نمایشنامه ها و آثار غیر داستانی و به عنوان قصه گو، چهره ایست دوست داشتنی. دنیای گابریل گارسیا مارکز دنیایی است که در آن مرزهای میان واقعیات و رویاها، تیره و تار به نظر می آیند.
درباره مستند قلم جادویی
فیلم گابریل گارسیا مارکز به کارگردانی ایو بلیون در سال 1374 ساخته شده است. این فیلم محصول کشور اسپانیا و در ژانر مستند میباشد. در این فیلم گابریل گارسیا مارکز به هنرمندی پرداختهاند.
بخشی از سخنان گابریل گارسیا مارکز در مستند «گابریل گارسیا مارکز »به کارگردانی ایو بیلون محصول سال 1995
از زمان تولدم میدانستم که نویسنده خواهم شد؛ میخواستم بشم.
من اراده، تمایل، شجاعت و قابلیت نویسندگی را داشتم؛ همیشه مینوشتم و هیچ وقت به چیز دیگری فکر نکردم. هیچ وقت فکر نمیکردم بتوانم با آن معاشم را بگذرانم، اما حاضر بودم تا به خاطر اون از گرسنگی بمیرم.”