گزارشی کوتاه از جلسه هفتم کارگاه مدرنیسم


جلسه با نام و یاد خداوند بزرگ اغاز شد. ابتدا آقای اسلام دوست ارائه زندگی و اندیشه ی مارکس و ارتباط انديشه ازخود بیگانگی او و مدرنیسم را در پانزده دقيقه بیان گردند و سپس در مورد جلسه ششم یادآوری کوتاهی شد و بعد استاد ترابیان از دانشجویان خواستند تا داستانهای تکنیکی مدرن خودشان را بخوانند.
اولین داستان را نویسنده اش اقای جوان خواند که درتکنیک جز به کل و کل به جز, نوشته شده بود. فضای کتابخانه بود و کسانی که درواقع یکی بودند. البته باتوضیحات جناب ترابیان کمبود داستان که عدم توجه به زمان بود, روشن شد. داستان بعدی باهمین تکنیک توسط خانم حسینی خوانده شد. فضای داستان هواپیما بود ومسافرانی که درزمانهای مختلف سفر کرده بودند و درحقیقت به یک کل رسیدند. تکنیک ازطرف استاد و بقیه پذیرفته شد فقط کمی تفصيل داشت.
درتکنیک بعدی اقای موسوی داستان شان را خواندند که بیشتر دانشجویان براین عقیده بودند که وزنه بیشترمتن بر استعاره استوار بود و آرزوهای غایب و خیال کمتردیده میشد. نفربعدخانم مولوی بود با داستان (نترس پسرم) فضای یک حادثه چپ شدن ماشین در تاریکی شب بود و مادری که مجروح است و نگران پسرش که معلوم نیست کجا افتاده. استاد فرمودند استعاره استفاده شده با موقعیت حادثه هماهنگ نبود. ولی نظم و ترتیب رخداد رعایت شده بود. اقای نوروزی نفر بعدی بود که داستانش رابخواند. ترتیب تکنیک بدرستی رعایت شده بود. فقط موجز بودن داستان کمکی به درک موقعیت رخداد نمیکرد.
خانم پوستچی نفر بعدی بود که با همین تکنیک داستانشان را نوشته بودند فضای داستان کودکی را نشان میداد که آرزوی داشتن موبایل. باعث شده که لیوان را موبایل تصورکند و مدام با مادرش درکربلا حرف بزند مادری که درکربلا فوت کرده است. استاد ترابیان درمورد این داستان عقیده داشتند که حجم داستان زیاد بود و بعضی جملات و پاراگرافها میتوانند کم شوند.
جلسه درساعت هفت و نیم بعدازظهربه پایان رسید.

نجمه مولوی

دیدگاهتان را بنویسید