• دسته‌بندی پست:اعضای انجمن سمر
  • دیدگاه‌های پست:0 دیدگاه
  • زمان مطالعه:زمان مطالعه: 2 دقیقه
 
هواللطیف
مجتبی جعفری سهل آباد
  • کمی اهل خراسان جنوبی
  • متولد 1361
  • کارشناس عمران
  • دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت اجرایی (EMBA )
  • شاغل در پروژه های عمرانی از 1388
مجتبی جعفری سهل آباد
این که چرا آمدم سمت نوشتن هنوز برایم روشن نیست ولی یادم هست سال های دانشجویی حدود 1380 یک دوستی یا شبه دوستی به جهت تنبیه یا شیطنت قلمی بین انگشت هایم گذاشت که حاصلش شد سال ها تحمل درد .

چند نفری دور هم کمی فعالیت کردیم و سال های 1380 تا  1387  را گاه گاهی مرتب و شلخته جلسات نقد مراکز فرهنگی مشهد را می رفتیم با رفقا و سایت و فلان و بهمان و کمی مهجورانه سال هایی را با شوق و شور ، هی خوردیم به در و دیوار فرهنگ چهار دیواری شهرمان ، دست ها ساییدیم بر عبث انگار … ؛ حیران بین یک بام و دو هوا ، درس و داستان و  آخرش  ماند حس سرخوردگی عجیب تا بعد از خدمت سربازی از سال 1388 راهی کسب نان ، کوله به راه های خراسان کشیدم .
امسال کمی جدی به اسم و فامیلم نگاه کردم و پرسیدم  چرا برخلاف پسوند فامیلم ، که حرف از سهل هست ، زندگی را اینقدر سخت گرفته ام و شاید همین میراث تضاد باشد که سال ها درد را تاب اوردم و قلم را از بین انگشت هایم نکشیدم بیرون شاید هم قلم جایی بین انگشت های مغزم گیر کرده و درد خوشایندی را به جانم چشانده که گاهی خیز خیز می شوم سمت کاغذ و قلم و با لذت تمام ، دردش را نوش می کنم مثل وقتی که زخم آدم دارد پوست می اندازد و آدم با این که می داند اگر به این زخم ور برود دوباره بساط خون راه می افتد و بند آمدنش کار خداست و گاهی کش دار می شود باز هم هی ور می ورد و هی درد و سوزش کندن روی زخم را یک جورهایی لذت مند تا ته زخم می رود و زخم به زخم نوش می کند این شبه مازوخیست را ؛
حاصل علاقه مندی به بساط ادبیات و نرم نرم داستان کوتاه که بیشتر بهانه اش حوصله نخواندن رمان بود ، رقص قلم شد و چهار کلام و خطی نوشتیم که شاید نامش داستان کوتاه باشد .
بعد از چند سالی دوری و دوستی از فضای داستان فارغ از غم یار و غم نان و غم تاوان ، و تغییر رویه خودآموزی ، با جلسه نقد انجمن ادبیات داستانی سمر و آقای دکتر ترابیان آشنا شدم و از تابستان 1396 پا به جفت سر کلاس های شان نشستم تا کمی علمی تر به خودآموزی هایم نگاه کنم و حض محضر ببرم از کلام و حضور ایشان و امید که زنگ و ضرب این گود را روزی به بهروزی و سلامتی شان ، خلف بزنم و سر سلامتی شان جبران زحمات کنم  و سربلند رسم شاگردی ،
یا حق

دیدگاهتان را بنویسید