داستان “لاک پشت” علی اسلام دوست به همراه نقد داستان

داستان کوتاه: لاک پشت  پسرک  لاک پشتی را که از مغازه ی سمساری خریده بود در دستانش گرفته  به سمت دریا می رود و  پاهایش را درون ماسه های نرم که هنوز گرمای افتاب را دارد می فشارد . سایه  افتاب کم کم  مغازه های ساحلی را می پوشاند . صدای دستفروشان که یکی یکی…

0 دیدگاه

داستان “خواهر” منصوره قهرمانی به همراه نقد داستان

داستان کوتاه خواهر _ نترس داداشی من اینجام گریه نکن چیزی نیست، من اینجام باز که داری گریه می کنی..... یه قصه برات بگم؟ .....یکی بود یکی نبود..... چی شده؟ _مهرآنا پام _پات چی شده؟ درد میکنه؟ _درد میکنه. بیرون نمیاد. _از دیروز که تکون نخوردی لابد پات خشک شده. دیروز عصر پیشامد بچه ها…

0 دیدگاه

داستان “رسیدم و رسیدم” نازنین بهداد به همراه نقد داستان

داستان کوتاه: رسیدم و رسیدم خورشید در آسمان می تابید. کشاورز با دستش چند ضربه ی کوچک به هندوانه ی خط خطی زد و گفت: یه کم دیگر زیر آفتاب باشی می رسی. آن وقت قرمز و شیرین می شوی. هندوانه ی خط خطی خوشحال شد، چشمانش را بست و زیر آفتاب گرم خوابید تا…

0 دیدگاه

داستان “ماهی ها” عاطفه مرادی به همراه نقد داستان

داستان کوتاه: ماهی ها _مامان گفتی عقربه کوچیکه بره رو چند بابا میاد؟ _رو چهار عزیزم _وای هنوز دو تا دیگه مونده چرا عقربه های ساعت اینجا انقدر آروم حرکت میکنه عقربه های ساعت خونه خودمون خوبه زود زود رد میشه از صبح کنار پنجره ایستاده، ساعت هاست که در انتظار بابا به سر می…

0 دیدگاه

پایان محتوا

صفحات بیشتری برای بارگیری وجود ندارد