عکس نوشت 48 می ترسم از هر دستی که به سویم دراز شود. زخم ها خورده ام از دست های سپید، دست های سرخ، دست های رنگین، دست های خالی، دست های پر... نمی دانم اینبار چه بروزم خواهد آورد این دست ناآشنا. ای دست ناشناس ایندفعه باز برایم چه مصیبتی به ارمغان آوردی. …
عکس نوشت 46 بطالت و زشتی یک جاده خالی و کشدار را تنها یک رنگین کمان میتواند بشکند .!! تو؛ ای زیبای من اکنون که در انتهای جاده عمر کسالت بارم و در آسمان تاریک وجودم خود نمودی چون بارشی از انفجار نورهای رنگین کمان ؛!! بگذار حریفان کوردل دق کنند از حسرت و زیر…
عکس نوشت 42 وسط بهشت وقتی و سط بهشت میرسم، آهو می شوم. بعد شاخ در می آورم از حیرانی و حیرت. چرا؟ معلوم است! چون گل ها به هر شکلی که بخواهند در می آیند. من سرشار از گل می شوم. چشم و گوش و لب و گونه و پوست و شاخم، پر از…