عکس نوشت 33: سمانه حسینی-نجمه مولوی-نهاوندی و…(بخش اول)

عکس نوشت 33 تو می‌گذری میدانم چه من در خانه بمانم و چه نمانم! چه بتوانم سرم را از درگاه بیرون بیاورم، چه تو سرم را با خودت ببری! چه به دور کوه ها بچرخی و بالا بروی و چه آنقدر نزدیک که مجبور باشم به دیوار بچسبم و نفسم فرصت بخار شدن بر پنجره ات…

0 دیدگاه

عکس نوشت 27: نجمه مولوی-سمانه حسینی-معصومه خزاعی و…

عکس نوشت 27 آرزو اولی: میدونی چه آرزویی دارم؟ دومی: چه آرزویی ؟ اولی: کاش میشد زیریک چترباهم دیگه زندگی کنیم. گاهی چای بخوریم. گاهی هم قهوه. حتی اگه روی رمل های کویرباشه! دومی: لیاقت تو همون کویر سوزانه! آخه داینم آرزویه که کردی.  نجمه مولوی باد شروع به وزیدن کرده بود و کاغذ رنگی‌ها…

0 دیدگاه

عکس نوشت 24: نجمه مولوی-مرضیه جلالی-محسن صادقی نیا و… (بخش دوم)

عکس نوشت 24 بالاخره افتاد....مامانم میگفت میفته. گفتم «پس کی میفته؟» گفت «هفت سالت که شد».حالا افتاد.اونم توی قطار که نمیتونم ببرم خاکش کنم. آخه خاله خانم بزرگه میگفت«اولین دندونت که بیفته اگه خاکش کنی تو باغچه،به آرزوهات میرسی. منم منتظرم برسیم خونه توی گلدون خاکش کنم آخه آپارتمان که باغچه نداره...... نجمه مولوی 25…

0 دیدگاه

عکس نوشت 24: معصومه خزاعی-هما رضوی-مهدی نوروزی و… (بخش اول)

عکس نوشت 24 آخرین بار من دیدمش. کوپه ۱۴ سالن ۶. کنار در ایستاده بود و لبخند می زد. دختر بچه ای ده ساله بود با موهای مشکی کوتاه و چشم های قهوه ای.  تنها یک ساعت بعد پلیس کوپه ها را به دنبال دختر گمشده کوچک می گشت. صدای مردی میان سال از بیرون…

0 دیدگاه

پایان محتوا

صفحات بیشتری برای بارگیری وجود ندارد