عکس نوشت 34: معصومه خزاعی-آمنه جهاندوست-نعیمه طاهر پور و…

عکس نوشت 34 باربرها  وسایل قدیمی و گرد و خاک گرفته خانه را داخل کامیون حمل بار گذاشتند. تنها و ساکت در اتاق قرمز مقر حکمفرمایی خانم والده ایستاده ام. پرده ابریشمی که از هند  خریداری شده است هم مانند سایر وسایل کهنه و قدیمی شده  و سوراخی بزرگ در میان آن به وجود آمده…

0 دیدگاه

عکس نوشت 33: سمانه حسینی-نجمه مولوی-نهاوندی و…(بخش اول)

عکس نوشت 33 تو می‌گذری میدانم چه من در خانه بمانم و چه نمانم! چه بتوانم سرم را از درگاه بیرون بیاورم، چه تو سرم را با خودت ببری! چه به دور کوه ها بچرخی و بالا بروی و چه آنقدر نزدیک که مجبور باشم به دیوار بچسبم و نفسم فرصت بخار شدن بر پنجره ات…

0 دیدگاه

عکس نوشت 31: هما رضوی زاده-سبحان هوشیار-آمنه جهاندوست و…

عکس نوشت 31 تعجب نکن! خودم عکس گرفتم با همین موبایل. هر دوش دستهای خودمه.  دست چپم و راستم. باور کن! دستهات رو بذار کنار هم انگار بخوای خودتو بغل کنی، عکسش می شه این جوری، یکی سربالا یکی سرپایین. اون روز صبح که از خواب پاشدم دیدم این جوری شدن. یکی پیر یکی جوون…

0 دیدگاه

عکس نوشت 27: نجمه مولوی-سمانه حسینی-معصومه خزاعی و…

عکس نوشت 27 آرزو اولی: میدونی چه آرزویی دارم؟ دومی: چه آرزویی ؟ اولی: کاش میشد زیریک چترباهم دیگه زندگی کنیم. گاهی چای بخوریم. گاهی هم قهوه. حتی اگه روی رمل های کویرباشه! دومی: لیاقت تو همون کویر سوزانه! آخه داینم آرزویه که کردی.  نجمه مولوی باد شروع به وزیدن کرده بود و کاغذ رنگی‌ها…

0 دیدگاه

پایان محتوا

صفحات بیشتری برای بارگیری وجود ندارد