عکس نوشت 33 ساعتش را دید. - دارد می اید. سیگار را گوشه لبش نگه داشت و بساطش را کنار زد. عکس ها که تمام شد خاکسترش را تکاند. - چیک چیک چیک چیک از چی عکس میندازی خانم، نداری کجاش تماشا داره ؟ عکس ها را نگاه می کردیم. گونه هاش گود می شد…
عکس نوشت 33 تو میگذری میدانم چه من در خانه بمانم و چه نمانم! چه بتوانم سرم را از درگاه بیرون بیاورم، چه تو سرم را با خودت ببری! چه به دور کوه ها بچرخی و بالا بروی و چه آنقدر نزدیک که مجبور باشم به دیوار بچسبم و نفسم فرصت بخار شدن بر پنجره ات…
عکس نوشت 31 تعجب نکن! خودم عکس گرفتم با همین موبایل. هر دوش دستهای خودمه. دست چپم و راستم. باور کن! دستهات رو بذار کنار هم انگار بخوای خودتو بغل کنی، عکسش می شه این جوری، یکی سربالا یکی سرپایین. اون روز صبح که از خواب پاشدم دیدم این جوری شدن. یکی پیر یکی جوون…
عکس نوشت 29 جهان یک سر موسیقی است، نواست، آواست، ریتم است، هارمونیست، do re mi fa sol la si است؛ چه ما فهم کنیم چه نکنیم، حباب های زیر آب نت اند، سکوت نت است، آبشار ارکستر سمفونی رود است، سکوت سکوت سکوت، حباب، حباب، حباب؛ مقام رود ، دستگاه آبشار و شور، سمفونی چهارم…