عکس نوشت 58: سمانه حسینی- سیده مرضیه جلالی – راشین قشقایی و…

عکس نوشت 58 خورشید روشن امید از پشت پنجره ی فردا دوباره طلوع خواهد کرد وقتی که جور بر تن رویا, حصار کرد امید و آرزو عزم ترک این دیار کرد امید بر طفل گهواره ای بسته بود پیر خورشید اندرون خزان را  بهار کرد مسلم انصاریان اردیبشت 1400 پنجره‌ای که یادشان رفته بود بسازندش،…

0 دیدگاه

عکس نوشت 57: یوسفی- فریده ذوالفقاری – مسلم انصاریان و…

عکس نوشت 57 خنده بلندی سر داد و بعد ساکت شد و یواشکی شروع به زیر و رو کردن کیسه های گل گلاب کرد. الاغ کنار کیسه ها ایستاده بود و انگار که چپ چپ نگاهش می کرد. پیرمرد دوباره خندید و به الاغ گفت: چیه! باباجان چپ چپ نگاه می کنی خوب اگه دندون…

0 دیدگاه

عکس نوشت 56: مسلم انصاریان – زهره شوریده دل

عکس نوشت 56 عشق، گاهی به شکل دستی است که تو را بغل می کند گاهی به شکل شعری که تپش های قلبت را بیشتر می کند و گاهی نیز عشق، عطری است که در هوای خاطرت می پیچد مسلم انصاریان اردیبهشت 1400 انگار همین دیروز بود که آمدیم اینجا تا تو پاسبک کنی عزیز…

0 دیدگاه

عکس نوشت 55: مریم محتشمی – یوسفی

عکس نوشت 55 به نام خدا  یادش به خیر. کودکی و کوچه باغ های روستا؛ عصر که میشد مردم میرفتن کشمان که علف بچینند. مادر غلومی هم راهی میشد و همزمان غلومی هم؛ مثلا برای کمک؛ الاغ رو سوار میشد و راه می افتاد یک سیخی به پهلوی الاغه فرو میکرد و اون بیچاره مجبور…

0 دیدگاه

پایان محتوا

صفحات بیشتری برای بارگیری وجود ندارد