آرش مونگاری، نویسنده و منتقد ادبی گفت: نویسندگان ادبیات کلاسیک دیگر صرفاً نقال یا امانتدار محض سنت‌های قبل نبودند، بلکه در یک مسیر متفاوت با درگیر کردن خود در بطن متن و رویدادها، به شکل صریح و بی‌سابقه‌ای به تشریح چگونگی بروز جنگ و چگونگی مواجهه با فجایع، آسیب‌ها و واقعیت‌های بی‌رحم و خشن آن پرداختند.

به نقل از ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – بیتا ناصر، در مواجهه و بررسی آثاری همچون «برباد رفته»، شاهکار مارگارت میچل که جایزه ادبی پولیتزر سال ۱۹۳۷ را برای او به همراه داشت، خط و نشان جنگ و آسیب‌های آن را لابه‌لای داستان اصلی، خرده داستان‌های به‌هم پیوسته در امتداد آن، در شخصیت‌پردازی‌ها، صحنه‌پردازی‌ها و ابعاد رواشناختی داستان می‌توان یافت. برای مثال میهن‌پرستی، روحیه جنگجو، امیدواری و مبارزه برای حفظ خاک پایه‌های شخصیتی اسکارلت اوهارا در برباد رفته را شکل می‌دهد، روحیه‌ای که به واسطه شروع جنگ در شخصیت دختری از طبقه اشراف ظهور می‌کند.

آرش مونگاری، نویسنده و منتقد ادبی معتقد است که یکی از بزرگ‌ترین تأثیرات جنگ و پیامدهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی گوناگونش بر ادبیات، ایجاد دگرگونی در نحوه یا چگونگی مواجهه هنرمند با جهانِ نوی برساخته آن است. در بخش دوم این گفت‌وگو می‌خوانید:

بیشتر بخوانید:

برخی از آثار بزرگ کلاسیک جهان در حوزه‌ی جنگ، از نویسندگانی است که تجربه جنگ یا رویارویی با پیامدهای آن را داشته‌اند. موفقیت در این حوزه را تا چه میزان مدیون تجربه زیستی نویسندگان می‌دانید؟

اینکه امروز بخواهیم رمانی از هجوم ترکان به سرزمین‌های ایران در سده‌های هفتم و هشتم بنویسیم، تا حد زیادی نشدنی است چراکه امکانش کم است که بتوانیم با مصالح امروزی و تغیر و تحول بنیادینی که در حوزه علوم نظری روی داده، شاهکاری خلق کنیم که نه تنها با شاهکارهای امروزی‌‎ همچون «جنگ و صلح»، «در امتداد شب» و «بر باد رفته» بشود مقایسه‌اش کرد که حتی با آثار کهنی چون شاهنامه و ایلیاد نیز قابل قیاس باشد. اگر می‌بینید کسی چون هومر ایلیاد را به نگارش درآورده، بی‌آنکه آنچه را می‌نویسد زیست کرده باشد و یا فردوسی دست به خلق شاهکار عظیمی چون شاهنامه زده، بی‌آنکه در آن جهان داستانی حضور داشته باشد، قضیه از بیخ و بن، چیز دیگری است و فرق می‌کند چراکه همان گونه که می‌دانیم، هم هومر و هم فردوسی، وام‌دار تاریخ شفاهی عظیمی در دوره‌ای بودند که هنوز خبری از دگرگونی‌های دیوانه‌وار و بنیادین زبانی و اندیشگانی عصر جدید نبود. ابرقهرمانان چه در حماسه‌ها، چه در داستان‌ها و حتی در آموزه‌های دینی و اخلاقی، هنوز همان ابرقهرمانان بودند و رویدادهای خارق‌العاده‌ای که حول آنها روی می‌داد و رقم می‌خورد، به همان اندازه در بین مردم، طبیعی، بدیهی و قابل‌پذیرش بود. درواقع ساختار فکری و فرهنگی جوامعی که در آن ایلیاد یا شاهنامه خلق شد و پا گرفت، به همان اندازه‌ای با جهان داستانی این دو قرابت و نزدیکی داشت که جهان داستانی نویسنده‌ای چون سلین، با جامعه‌ای که در آن بود و درباره‌اش می‌نوشت. درواقع فردوسی، همانی را نوشت که در آن و با آن زندگی می‌کرد، هومر هم همین طور؛ چراکه در جوامع انسانی آن عصر، مرزهای اندیشه و معرفت هنوز تا به آن حد گسترده نشده بودند که گسست در الگوهای ارزشی و شناختی‌اش، به صورت متغیر و دم‌به‌دم اتفاق بیفتد و او را به منشا حقیقی هر چیزی مشکوک کند. همچنین باید توجه داشت که چه شاهنامه و چه ایلیاد، در دسته‌بندی آثار ادبی در گروه حماسه‌ها می‌گنجند و حماسه‌ها خود در ذات با افسانه‌سرایی، اغراق و روایت‌های فراتاریخی، هم‌خوانی و هم‌صدایی دارند.

این مسئلله در مورد ادبیات کلاسیک چگونه است؟

بی‌شک در عصر حاضر و نیز در زمانه خلق آثار بزرگ کلاسیک کاملاً متفاوت بوده و هست. در چنین عصری، زیست نویسنده یکی از ملاک‌های مهم خلق یک اثر داستانی عمیق و تأثیرگذار است. اگر در این باره بخواهیم مثالی بزنیم، در وهله نخست، ما سلین را داریم که نوشتن رمان معروف خود به نام «سفر به انتهای شب» را درست در زمانی آغاز کرد که به عنوان پزشک در درمانگاهی عمومی در منطقه‌ای کارگرنشین در حومه پاریس مشغول به کار بود. اثری که مجموعه‌ای از تجربه‌های او از سواره‌نظام بودن در جنگ جهانی اول، کارمندی یک شرکت جنگل‌داری فرانسوی در افریقا، سفرش در ۱۹۲۵ به امریکا به عنوان افسر بهداشت و پزشکی در پاریس است و می‌بینید که این زیست، تا چه میزان بر منطق، باورپذیری، زبان، کیفیت و اقبال عمومی رمان تأثیر گذاشته است. رمان جنگ و صلح تولستوی هم دقیقاً همین وضعیت را دارد؛ اثری فاخر و سترگ که تأثیرش را به شکل ژرف بر ادبیات جهان گذاشت؛ رمانی که شالوده‌اش، براساس تجربه‌های فردی و بی‌واسطه خود نویسنده پی‌ریزی شده و به نگارش درآمده است. برای خلق چنین شاهکاری، او از اسناد، مدارک و حتی گفت‌وگوهایی که در طول جنگ با دیگران داشته سود برده است. این رمان، چیزی نزدیک به ۵۹۰ شخصیت گوناگون دارد که هرکدام همچون اثر انگشتان یک دست، مستقل، جاندار و بی‌بدیل‌اند؛ شخصیت‌هایی که هرکدام با دقت و وسواس زیادی توصیف شده‌اند و به واسطه زیست خود نویسنده در زمان نگارشش، یکی از معتبرترین منابع تحقیق و بررسی در تاریخ سیاسی و اجتماعی سده نوزدهم امپراتوری روسیه به شمار می‌رود.

کمی بیشتر درباره تأثیر تجربه زیستی یک نویسنده در موفقیت اثر ادبی‌اش توضیح دهید؟

در محافل نویسندگان ایرانی، به‌ویژه داستان‌نویسان، ما همیشه بحثی را داریم تحت این عنوان که زیست نویسنده تا چه میزان در باورپذیری، کشش داستانی، تأثیرگذاری و خلاقیت اثر تأثیرگذار است؟ این بحث بسیار مهمی است. شما در طول چند دهه اخیر، به‌ویژه از انتهای دهه ۸۰ و ابتدای دهه ۹۰ تا به این سوی، بعضاً با آثاری مواجه می‌شوید که به دلیل فقر زیستی نویسنده‌اش، نتوانسته در دل مخاطبانشان آنطور که شایسته است، جای باز کنند. به قول معروف، کار به دلیل فقدان و گاه کمبود عنصر زیستی مناسب و کافی نویسنده حیف می‌شود. داستان‌هایی که به دلیل تصنعی بودن دیالوگ‌ها، شخصیت‌ها و فضاسازی‌ها، هیچ کشش یا تأثیر درخوری در خواننده ایجاد نمی‌کنند و حضور نویسنده در لابه‌لای سطورشان با آن دست‌وپا زدن‌ها و زور زدن‌های آشکار به شکل ناجوری توی ذوق می‌زند. شاید این مسئله به همان زیست نامناسب و بعضاً فقیر نویسنده‌ها در فضایی (زمان و مکان) که داستان‌هاشان را بر شالوده آن پی‌ریزی می‌کنند، بازگردد. درواقع برای اینکه من فضای خاص تارای «اسکارلت»، در رمان «بر باد رفته» را آن طور که باید در ذهن خودم تصویر کنم و با آن ارتباط بگیرم، نیاز به توصیف و آن چنان تشریحی دارم که در تحقق این امر، به بهترین شکل ممکن به من کمک کند. اگرچه این امر مطلق نیست، اما زیست نویسنده در کلیتش، زبان (در معنای اصلی خودش که دربردارنده مواردی همچون نثر، لحن، جهان‌بینی و فضاسازی می‌شود)، زبانِ جهان داستانی موفقی را در اختیارم قرار خواهد داد که در پیوند حسی درست من با تارا و اصلاً هر مکان یا که شخصیت ناآشنای دیگری، سخت تأثیرگذار خواهد بود. بنابراین، هیچ وقت نباید در تأثیر شگرف زیست نویسنده بر موفقیت آثارش، حتی ذره‌ای شک کرد.

آثاری همچون «برباد رفته»، در امتداد موضوع اصلی اثر از میهن‌پرستی و پیامدهای اجتماعی و اقتصادی جامعه می‌گوید. از این حیث، جنگ چه تأثیری بر ادبیات جهان گذاشته است؟

بهتر است پا را کمی فراتر از قلمرو ادبیات بگذاریم؛ چراکه ادبیات شاخه‌ای جزیی از یک کل بزرگ‌تر است. در این باره شاید بهتر باشد از خودمان این گونه بپرسیم که جنگ چه تأثیری بر تمدن جهان گذاشته و می‌تواند بگذارد؟ با توجه به حوزه بحث‌مان و مسائلی که پیرامون جهان عصر مدرن و آثار ادبی کلاسیک برآمده از آن دوره است، شاید بهتر باشد که در تشریح پرسش شما از شرایط و جریان‌های سیاسی، اجتماعی، هنری و ادبی همان دوره صحبت کنیم و مثالی اگر هست بیاوریم. در اواسط سده نوزدهم، روند مستعمره‌سازی سرزمین‌های مستقل، روبه گسترش و تکامل گذاشت؛ تشکیل امپراتوری‌های استعماری در خارج به همراه ملی‌گرایی پرشور در داخل و البته میهن‌پرستی‌های کور و متعصبانه، دست به دست هم دادند تا مبارزه‌ای بین‌المللی بر سر تقسیم جهان، میان قدرت‌های بزرگ سرمایه‌داری آن زمان شکل بگیرد. جدال و کشمکشی که سرانجام منتهی به وقوع دو جنگ جهانی اول و دوم شد و کشته شدن میلیون‌ها انسان و ویرانی سرزمین‌های وسیعی از جهان آن عصر از جمله کم‌ترین پیامدهای هولناک آن بود. وقایع بسیار تأثیرگذاری که پدیدایی‌شان، منجر به شکل‌گیری سریع تحولات اجتماعی، اقتصای و سیاسی بزرگ و ژرفی در جهان آن روز شد. این تحولات در عرصه علوم انسانی (نظری) و ریاضی (فنون) به صورت بی‌نظیر و دیوانه‌واری اتفاق افتاد و درواقع با روی دادن چنین پدیده‌هایی در گذار زمان و به راه افتادن جریان‌های مختلف، رفته‌رفته جای پای علم در تمدن انسانی محکم‌تر شد و در دلش، دگرگونی‌های بزرگی پدید آورد. از جمله پاگیری نهضت فلسفی بزرگی چون نهضت اثبات‌گرایی یا همان فلسفه تحققی؛ اندیشه یا جریانی که به شکلی کاملاً مستقیم، بازنمودی از پیامدهای عمیق و مهم جنگ و دوران پس از آن است؛ عاملی که نقش بسیار پررنگی در اعتلای بیش از پیش تمدن و نمودهای امروزی آن دارد. این جریان (فلسفه) قلمرو علم را به مشاهده و توضیح نمودهای طبیعت محدود کرد و دانشمندان را از تأمل در علت غایی پدیده‌ها و توجه به مسائل فوق طبیعی برحذر داشت؛ امری که دقیقاً بازتاب روند تحولی بود که در جهان قبل و بعد دو جنگ پای گرفت و در نگرش تمدن آن دوره و دوره‌های بعدش، تأثیر ژرف و به‌سزایی گذاشت. به طوری که انسان از توجه به حوادث خارق عادات و توجیه پدیده‌ها با دیدگاهی سنتی و نامحسوس (جبر علی_معلولی) و همچنین تجزیه و تحلیل‌های غایی رویدادها فاصله گرفت و به سمت و سوی واقعیات عینی، محسوس و ملموس جلب شد. این یک دگردیسی عظیم برای تمدنی بود که علوم انسانی و به‌ویژه هنر در تارک آن قرار داشتند. بر ساختِ انسانی‌ای عالی که برای انتقال و تشریح درست و به‌سزای مفاهیم، چون عصایی در غارِ کم نور، در دست بشر قرار داشت و از آن بهره می‌جست. بنابراین تأثیرپذیری چنین پدیده‌ای با چنین موقعیتی ناب، از یک رویداد بزرگ این چنینی، ناگزیر بود؛ پس همچون سایر مظاهر تمدن انسانی آن عصر، در هنر نیز، و به‌ویژه در ادبیات به مرور تحولات بزرگی در بازنمود دقیقِ موقعیت تازه‌ی انسان‌ها در جهان نو به وجود آمد و آثار سترگ و ماندگاری خلق شد؛ آثاری که توصیفی حقیقی یا که صریح‌تری از جلوه‌های دنیای نو داشتند و تحولی ژرف در ارتباط با پاسخگویی به «امرِ واقعی» در آن پیدا کرده بودند. جنگ همان گونه که پیشتر نیز گفته بودیم، در این آثار نه تنها دیگر امری مقدس نبود که از بار مفاهیم گذشته نیز کاملاً تهی شده بود.

از تاثیر جنگ در خلق آثار بگویید؟

آثاری چون «بر باد رفته» و یا «در امتداد شب» برخلاف اسلاف خود، در مفاهیم و مضامین، تبدیل به آثاری زمینی، قابل دسترس و قابل تجربه برای خوانندگانشان شدند و به ذهن خلاق آنها به خوبی اجازه درگیری و همراهی با مفاهیم را دادند. در این آثار نویسنده به فراخورِ تحول جهانی که در آن زیست می‌کند -تبدیل یک واقعیت، به چندین و چند واقعیت متفاوت و مجزا- و با نقب زدن به ابعاد عمیق‌تر به طرح و بیانِ مضامین پیچیده‌تری از ژرف ساخت شخصیت انسان‌ها می‌پردازد که تا به آن روز تازگی نداشت. دغدغه‌ها و البته نیّات درونی انسان عصری که سرگردان میان واقعیت‌های بی‌شمار، یک پرسشگر است؛ اعم از ترس‌ها، رنج‌ها، دلتنگی‌ها، نیرنگ‌ها، رؤیاها، ناکامی‌ها و شکست‌هایی که در این بین ممکن است با آن مواجه شود؛ امری که با توجه به تک‌بعدی بودن و غایتمندی جهان آن عصر، در آثار گذشتگان، امکان نمود این چنینی نداشت. از این حیث، شاید یکی از بزرگ‌ترین تأثیرهای جنگ و پیامدهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی گوناگونش بر ادبیات، ایجاد دگرگونی در نحوه یا چگونگی مواجهه هنرمند با جهانِ نوی برساخته آن است. آنجا که نویسنده دیگر صرفاً نقال یا که امانتدار محض سنت‌های قبل نبود، بلکه در یک مسیر متفاوت با درگیر کردن خود در بطن متن و رویدادها، به شکل صریح و بی‌سابقه‌ای به تشریح چگونگی بروز جنگ و چگونگی مواجهه با فجایع، آسیب‌ها و واقعیاتِ بی‌رحم و خشنِ آن می‌پردازد.


مطالب بیشتری را درسایت سمر بخوانید:

دیدگاهتان را بنویسید