داستان “پیله ” فریده سادات سلامت به همراه نقد داستان

داستان کوتاه " پیله " غروب آفتاب کمی محوطه‌ ی خوابگاه را روشن نگه داشته ولی داخل اتاق تاریک بود ، از طبقه ی بالا نگاهی به علی که روی تخت پایینی دراز کشیده بود انداختم ، نور گوشی اش خاموش شده پس خوابش برده بود ، با احتیاط از نردبان فلزی تخت پایین آمدم…

0 دیدگاه

عکس نوشت 66: آنیل خلج- مسلم انصاریان -اکرم یوسفی و…

عکس نوشت 66 بچه‌ها بگید سیییب می‌‌خوام یک سلفی مَشتی بگیرم... -آماده‌ایم بگیر، فقط یادت باشه بعد از این دیگه نمی‌تونی اون دم‌پایی رو بپوشی و فقط باید قابش کنی بزنی روی دیوار تا لبخندامون زیر پات له نشن. آنیل خلج شاید این ژست عکس سلفی نیست روی دیگر, ز مال بیت المال پول کفش…

0 دیدگاه

عکس نوشت 60: زهره شوریده دل- رویا روبند- سعیده شیروانی-معصومه خزاعی

عکس نوشت 60 باید ببینم این دفعه نوبت کیست؟ چه کنم تا چشم ها مرا دریابند؟؟ و انگشت ها دوباره برای یارانم رنگ آبی و بنفش به خود بگیرد! می ترسم حنایم بی رنگ شده باشد. بهتر آنست که عوام سرخی خون شان مرکب شود. زهره شوریده دل سوال های بی جواب قفل کرده دستانم…

0 دیدگاه

عکس نوشت 59: راشین قشقایی- مرضیه جلالی- مسلم انصاریان و…

عکس نوشت 59 گاه نگاهت کردم گاه خواندمت از اول هم باید می بوییدمت بوی چای سرگل لاهیجان می دهی راشین قشقایی جرعه جرعه می نوشمت گاه با عطر هل گاهی دارچین بی شک گرم خواهم شد و از سر می پرد رخوت و آشفتگی مرضیه جلالی کاش کتاب بودم می نشستم در برابر چشمانت,…

0 دیدگاه

پایان محتوا

صفحات بیشتری برای بارگیری وجود ندارد