مثل نوشت 10: داستان “دل بسته” از محمد علوی به همراه نقد داستان

ضرب المثل : ای عجب میش دل بسته به گرگ داستان "دل بسته" از محمد علوی زن کمی قد بلندی کرد تا چهره اش کامل در آینه ی رنگ ورو رفته که یک گوشه اش شکسته بود کامل شود. جای زخم روی بینی اش به یک گردی سیاه رنگ تبدیل شده بود. با احتیاط نوک…

0 دیدگاه

مثل نوشت 9: داستان “مامیسا” از آمنه جهاندوست به همراه نقد داستان

ضرب المثل : ای عجب میش دل بسته به گرگ داستان "مامیسا" آمنه جهاندوست خانم خ همیشه همراه مامیسا است. همیشه ی همیشه. مامیسا قبلا گاهی او را از دور میدید گاهی روی درخت نشسته بود گاهی توی حیاط ایستاده بود. همیشه از دور نگاهش می کرد اما الان... یعنی از همان روز زشت همیشه…

0 دیدگاه

مثل نوشت 8: داستان “گلابی” از آمنه جهاندوست به همراه نقد داستان

ضرب المثل : کاسه داریم ارک و اورک تو پر کنی من پر ترک داستان "'گلابی" از آمنه جهاندوست من امروز یک گلابی شدم یک گلابی روی درخت گلابی توی باغ گلابی می دانید گلابی شدن چه حسی دارد ؟ اصلا  داستانش گلابی شدنم را میدانید؟ توی شهر ما  یک مهمان آمده بود یک جادوگر…

0 دیدگاه

گزارشی از برگزاری جلسه برنامه ریزی انجمن ادبیات داستانی سمر

دست راست آینه نزدیک به ساعت چهار، عصر روز پنج شنبه ۲۳ دی ماه. وارد برج باران ۱ می‌شوم راهنما می‌گوید: مستقیم، به آینه رسیدی، سمت راست. وارد می‌شوم به قول فردوسی: باشید نگاهِ باصفایی است. صندلی‌ها صمیمی اند. شمع های کوچک در حباب های شیشه ای، سر می‌دهند و برپایی ایستاده‌اند. خیلی زود همه…

0 دیدگاه

پایان محتوا

صفحات بیشتری برای بارگیری وجود ندارد